در ایران سیستمی به نام فرادرمانی ظهور یافته است که تنها شرط تحقق درمان را تسلیم بودن بیمار (عدم تغییر در نگرشهای بیمار) میداند! (انسان از منظری دیگر صفحه ۹۱)
مروج فرادرمانی که در هیچ یک از وب سایتها، وبلاگها ، مصاحبهها، مقالات، کتب، facebook و … چیزی از بیوگرافی خود ارائه نداده و کسی اطلاع چندانی از تحصیلات ایشان ندارد، در همه جا (کتب، مقالات و … ) سابقه و پیشینه این روش را حدود سه دهه بیان کرده و آن را ثمره دریافتها ( الهامات)خود میداند، در مصاحبه با روزنامه همشهری، فرآیند درمان در این روش را از دایره بررسی علمی خارج دانسته و از آن تحت عنوان حلقه مفقوده فرادرمانی یاد میکند (همشهری تاریخ ۲۴/۱۲/۸۸ (
سوال جالبی که در اینجا میتوان مطرح کرد، این است که چرا ایشان در این سه دهه، در مورد مکانیسم بهبودی در این روش، هیچگونه دریافت و الهامی نداشتهاند !؟
چگونه دریافتها و الهاماتی که منجر به پایهگذاری مکاتبی مانند فرادرمانی، فراپزشکی، کنترل ذهن و … شده است در بیان اصلیترین و ضروریترین مسئله یعنی مکانیسم فرایند درمان هیچ پاسخی برای گفتن ندارند؟
ظاهراً ایشان حتی از اصل “از چیزی که نمی دانی پیروی نکن” نیز بی اطلاع اند!!
مدعی فرا درمانی درمان در این سیستم را این چنین تعریف مینماید:
درمان در این مکتب «از طریق اتصال به شبکه شعور کیهانی صورت میگیرد» (انسان از منظری دیگر ص ۲۰)
درمان در این روش «توسط هوشی بسیار برتر از هوش انسان هدایت میشود» (انسان از منظری دیگر ص ۸۸)
حلقه وحدت حلقه فیض الهی است (انسان از منظری دیگر صفحه ۸۸)
با تشکیل حلقه ، بلافاصله فیض الهی در آن به جریان افتاده و …. (انسان از منظری دیگر صفحه ۸۴)
حلقهها همان رحمت عام الهی است (انسان از منظری دیگر صفحه ۲۵)
این اتصال و برخورداری از مدد آن ، فیض و رحمت عام الهی بوده که بدون استثناء شامل حال همگان است (انسان از منظری دیگر ، صفحه ۲۱)
از طرف دیگر بنا به گفته های مروج این سیستم ، ۲۵% بیماران از این سیستم نتیجه نمیگیرند.
پارادوکس جالبی که در اینجا مطرح است این است که این رحمت عام الهی که بنا به گفته آقای طاهری ، بدون استثناء شامل حال همه انسانها میگردد، چرا در عمل شامل ۲۵% از افراد نمیگردد؟ چرا این فیض آنلاین الهی نمی تواند به ۲۵% از افراد برسد ؟
پارادوکس دیگر این که چطور شبکهای که به گفته مروج آن دارای هوشی بسیار برتر از هوش انسان است قادر به غلبه بر بیماری های ۲۵% از بیماران نمیباشد؟
مروج فرادرمانی در ابتدای کتاب خود اشاره به رسالت مهم خود میکند (عرفانی کیهانی، ص ۴)
باز سوال دیگری در اینجا پیش می آید: ایشان که رسالتی برای خود برگزیدهاند اصلاً در این سه دهه کجا تشریف داشتند؟؟ چرا در طول این سه دهه اقدام به ارائه مقالات تحقیقی- درمانی در نشریات معتبر علمی (نشریات دارای ISI و…) نکردهاند؟ به کدام کنفرانس علمی پزشکی بین المللی دنیا مقاله ارائه دادهاند؟ مقاله آن کجاست؟ بنا به گفته مروج این سیستم ،فرآیند درمان در فرادرمانی از بررسی علمی خارج است ، پس چرا ایشان اینقدر پیگیر ارائه این مطالب به محیطهای آکادمیک و دانشگاهی هستند؟ ظاهراً ایشان نمیدانند دانشگاه محل ارائه و طرح مباحث مستدل علمی است نه مطالب غیر علمی !!
ارائه مفاهیم فلسفی و اخلاقی ، به معنای رسیدن به فرآیند شفا و سلامتی نیست !!
اصلاً ایشان چرا اینقدر مصر هستند که این دوپینگ معنوی خود را به عموم مردم ارائه دهند؟؟
ایشان در مناظرهای که چندی پیش دریکی از سایت ها منتشر شده بود صحبت از ثبت دانشگاهی این رشته در دو دانشگاه کانادا و انگلستان مینمایند ولی جالب است که نام این دو دانشگاه را اصلاً اعلام نمیکنند!! کدام دانشگاه؟ کدام رشته دانشگاهی؟ کارشناسان درمانی وزارت بهداشت و ارگانهای رسمی کدام کشور دنیا اقدامات ایشان را تأیید میکنند؟
ظاهراً ایشان معرکهگیریهای خود در برخی مراکز آموزشی کشور را، رشته دانشگاهی تصور کرده و در صدد تعمیم آن به تمام دنیا هستند!
ایشان اتصال در فرادرمانی را اینچنین تعریف مینمایند: منظور از اتصال در فرادرمانی، برقراری نوعی ارتباط است که هیچ تعریف دقیقی ندارد… (انسان از منظری دیگر ، ص ۸۲).
از طرف دیگر ایشان از فرآیند بیرون ریزی در جریان اتصال سخن میگویند (انسان از منظری دیگر، ص ۱۸ و ۱۹).
جالب است، ایشان که اصلاً مکانیسم این پدیده را نمیدانند و حتی پس از گذشت سه دهه نمیتوانند اتصال را تعریف کنند به چه استنادی و با چه معیاری این روند را بیرونریزی مینامند؟؟
این تظاهرات شبه درمانی نه تنها بیرونریزی نیست ، بلکه می تواند تغییر تصویر بیماری (تغییر علایم بیماری) ،تشدید بیماری((aggravation ،تغییر شکل بیماری، عمیقتر شدن بیماری، تغییر شکل بروز اختلالات و یا حتی بدتر شدن بیماری باشد!!
بیرونریزی در هومیوپاتی از قوانین هرینگ (Hering’s laws)پیروی میکند و معیارهای خاص خود را دارد .
تغییر نشانه ها و علایم بیماری از طریق القاء برخی تاثیرات در هاله حیاتی می تواند منجر به بروز تصویر متفاوتی از بیماری گردد (تصویر غیر معمول یا Atypical ) که نه تنها به نفع بیمار نیست بلکه گاهی آسیب های شدیدی به بیمار می زند.
از هر طرف که رفتم بر وحشتم بیفزود زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت
مشکل اصلی این سیستم خطر ایجاد اختلال در هاله حیاتی است ، چیزی که مشابه آن بر اثر استفاده غلط از برخی روش های طب جایگزین می تواند پدید آید و نتیجه آن القاء یک وضعیت ناسالم به بیمار است .
مشابه تداخل یک داروی غلط با وضعیت غالب بیمار در طب کلاسیک
و یا مشابه استفاده مکرر از یک داروی غلط در زمان طولانی در طب هومیوپاتی، که می تواند منجر به تداخل میازم ها (پیچیدگی میازم های بیماری زا) گردد.
پس از اعتراضات فراوان بیمارانی که با این سیستم مدتی تسکین یافته و مجدداً درگیر پروسه بیماری شدند ، مدعی فرادرمانی پس از مشورت با استادش!! سرفصلی را تحت عنوان «دلایل بازگشت بیماری اختیاری» ارائه نمود. (انسان از منظری دیگر صفحه ۱۴۳)
دلایلی مانند : شک و تردید ، انکار و ناسپاسی ، کتمان و نسبت دادن درمان به جایی غیر از شبکه شعور کیهانی !
عجب این نیست که اعجاز مسیحا داری عجب این است که بیمار تو بیمارتر است
این دلایل شبیه دستورات رئیس قبیله است !!
ارائه این دلایل (دلایل بازگشت بیماری)، علی اکبری (مدعی نیرودرمانی) را تداعی می کند، او نیز صریحاً میگفت: اگر کسی توسط نیروی من درمان نشد، نگوید علی اکبری من را درمان نکرد، بلکه بگوید: خدا نخواست!
پس از حضور علی اکبری در عرصه هنر ، مدعی فرادرمانی نیز اقدام به خواندن ترانهای به نام ترانه رحمانی نموده است. امید است در آیندهای نه چندان دور شاهد پخش این ترانه از pmc باشیم!
علی اکبری کارهای خود را بالاتر از علم میدانست، طاهری نیز سیستم سراسر خطا و اشتباه خود را شعور الهی میداند!
اهدا دکترای افتخاری از سوی دانشگاه طب سنتی ارمنستان به مروج فرادرمانی ،که طرفداران ایشان ، آن را سومین دانشگاه طب مکمل دنیا می دانند نیز از بررسی علمی خارج است !!
زیرا دانشگاه طب سنتی ارمنستان دانشگاه بسیار کوچکی است وهیچ منبع علمی ،Link ویا Reference علمی ، این دانشگاه را دارای رتبه سوم( ( Ranking درطب مکمل معرفی نمی نماید!!
همچنین در سایتی به نام 4icu.org که ۱۰۲۰۰ دانشگاه دنیا را از نظر علمی رتبه بندی کرده است.
حتی هیچ نامی از دانشگاه طب سنتی ارمنستان دیده نمی شود !!!!
از طرف دیگر این دکترا نیزافتخاری است وهیچ ارزش علمی ندارد!
مروج فرادرمانی، مشکلات بوجود آمده بر سر راه این سیستم را، ناشی ازدخالتها ومقابله های مافیای دارویی و … میداند (ظاهراً این مسائل نیز به ایشان الهام شده است !)، حال آنکه مافیای دارویی در رقابت و مقابله با دیگر روشهای درمانی غیردارویی (طب سوزنی، هومیوپاتی، استئوپاتی، کایروپراکتیک و …) نیز میباشد و چیزی که باعث دوام این رشتهها در طی قرون و اعصار مختلف در برابر مافیای دارویی شده است نظاممندی درونی این روش ها ، ارائه شواهد بالینی و کارآزماییهای بالینی مدرن (Clinical trial) و نهایتاً اثربخشی این روشها در درمان بیماریهای مورد مطالعه است (چیزی که اصلاً در فرادرمانی وجود ندارد)
پروتکل درمانی نیز ، متاثر ازعواملی مانند: سطح بهداشت و آموزش عمومی، اصلاح الگوی تغذیه، دارو، جراحی، ورزش، بهبود شرایط کار و … میباشد. بنابراین دارو، فقط یکی از عوامل مورد استفاده و موثر در فرآیند درمان است.
سلامتی صرفاً با استفاده از دارو بدست نمیآید، بیماری نیز فقط با استفاده از دارو درمان نمیگردد.
از طرف دیگر به گفته محققین «بزرگترین پیشرفتهای بدست آمده در زمینه سلامت جسمانی در قرن بیستم، حاصل ارتقاء سطح بهداشت بوده است نه حاصل داروهای جدید یا فنون جراحی نو» (آیورودا معاصر –هری شارما ،کریستوفر کلارک)
فارغ از تمامی این مباحث، سوال جالبی که در اینجا میتوان مطرح نمود این است که سیستمی که بنا به گفته مروج آن توسط هوشی بسیار برتر از هوش انسان هدایت میشود و همچنین بعد زمان و مکان نیز بر آن حاکم نیست (انسان از منظری دیگر، ص ۱۹ و ۲۰) چرا در عمل قادر به حل مشکلات خود و پیروزی بر مافیای دارویی نیست ؟ اصلاً چرا این فیض آنلاین الهی شامل مافیای دارویی نمی شود؟
متأسفانه بیان مطالبی مانند مافیای دارو و … نشانه این است که این فرد اصلاً تصویر کامل بیماری و درمان را نمیشناسد!!
ظاهراً با ادامه ناکامی های فرادرمانی ، می توان ازمروج فرادرمانی انتظار الهامات تازه ای را داشت الهاماتی مانند: مافیای استرس، مافیای آلودگی هوا، مافیای بی سوادی، مافیای سیگار، مافیای فشار خون، مافیای سکته ، مافیای مرگ و …..
ایشان دخالتهای خود را در امر درمان، فراتر از دانش روز دانسته و از آن تحت عناوینی مانند: فرادرمانی، فراپزشکی، کنترل ذهن و … یاد میکنند (معرکه در معرکه با کمی مخلفات معنوی)
به راستی ایشان در این سالها ، چقدر فیزیولوژی، آناتومی، پاتولوژی و … خواندهاند که به راحتی اقدام به تجویز فرادرمانی برای بیماران مینمایند؟
ظاهراً همان طور که سابقه این روش درمانی مربوط به سه دهه پیش است ، نظریات مروج آن نیز مشابه تفکرات همان سه دهه پیش است: دنیای بی ابزاری! ، تسلیم ، انواع مرگ، تعریف علم!، درک حضور، مزد اشتیاق و …
او مروج نوعی عقب ماندگی مدرن است که شامل ارائه و اشاعه باورهای خرافی و بی بنیاد و نگرشهای نادرست به بیمار ،بیماری و درمان است و با سوء استفاده از فرایند بیرون ریزی هومیوپاتی ،می تواند موجب بی اعتباری طب مکمل در جامعه ما گردد.
ظاهراً مروج فرادرمانی ، دریافت هایی از استاد خود داشته است و به منظور عدم پاسخگویی در مورد استادش و همچنین عدم اطلاع از مکانیسم این روش ، آن را بعنوان عرفان مطرح کرده است
به هر حال ، عنوان “طب مکمل ایرانی” برای روشی که به معیارها و روشهای طب رایج (درمان علامتی) استناد می کند به راستی نا مربوط بوده ، و بهتر است به جای آن از عبارت فریب درمانی استفاده شود!!
نویسنده: مهدی تحویلیان