نقد اول ) معضل واقعیّت عینی
موضوع واقعیّت عینی بیرون از وجود انسان و مستقلّ از مشاهده او، چیزی است که تا قبل از ظهور نظریّه فیزیک کوانتوم در میان فیزیکدانان پذیرفته بود. با ظهور این نظرّیه، فرض واقعیات عینی، مورد هجوم قرار گرفت. در پاسخگویی به این سؤال که آیا واقعیاتی که میبینیم تنها مشاهدات ما از اشیای خارجی هستند یا این که ورای مشاهدات ما، واقعیاتی عینی وجود دارد میتوان آرای فیزیکدانان را به دو دسته کلی تقسیم نمود: [۱]
برای برخی از فیزیکدانان، مسئله واقعیات عینی اساساً مطرح نیست. به نظر آنان هدف علم این است که نظریههایی به ما بدهد که مشاهدات را توجیه کنند. طرفداران مکتب کپنهاکی از این دست هستند. [۲]
برخی فیزیکدانان معتقدند واقعیّتی مستقلّ از ذهن انسانی وجود دارد[۳]. تعدادی از این گروه، سطحی عمیقتر از سطح کوانتومی را در نظر میگیرند که فعلا قابل مشاهده نیست اما در آن سطح میتوان ذرّات را اشیاء معمولی با خواص معین در نظر گرفت.[۴]
با بررسی سخنان فیزیکدانان کوانتومی در این موضوع این نتیجه به دست میآید که آنان از ارائه یک تصویر قابل درک از جهان میکرو فیزیک عاجز ماندهاند. با این حال آیا میتوان منکر واقعیّت عینی در این حوزه شد؟[۵]
از سوی دیگر گرچه با رواج تعبیر کپنهاکی نظریّه کوانتوم، گرایشهای رئالیستی (که به واقعیّت عینی خارج از ذهن انسان معتقد بودند) ضعیف شد اما در چند دهه اخیر، این گرایشها رو به صعود بوده است تا جایی که در دو دهه آخر قرن بیستم، شاهد تغییر نظر برخی از فیزیکدانان نامدار بودهایم و حتی نتیجه برخی آزمایشها تقویت دیدگاه مکتب سنتّی را در پی دارد. [۶]
با توجّه به نکات بالا این پرسش مطرح میشود که آیا تشخیص واقعیّت جهان هستی در حیطه فیزیک کوانتوم است یا در حیطه فلسفه؟ از نگاه فیزیک کوانتوم، در این زمینه خود فیزیکدانان به سخن نهایی دست نیافتهاند تا به صراحت، منکر واقعیّت عینی موجودات شوند و از دیدگاه فلسفی، انکار واقعیات عینی، چیزی جز سفسطه نخواهد بود. نیز اگر انکار حقیقت وجودی به معنایی دیگر (غیر از معنایی که نویسنده در برابر واقعیّت وجودی قرار داده) دانسته شود آن معنا چیست؟ نویسنده معنایی دیگر ارائه نکرده است. جان پاکینگ هُرن میگوید:
یکی از حرفهای قالبی که دائم تکرار میشود این است که نظریّه کوانتومی آفریده ناظر است. اما اگر بهتر بیندیشیم در این ادعّا احتیاط بیشتر میکنیم و آن را به صورت مطلق بر زبان نمیآوریم.[۷]
… تنها میتوان از «واقعیّتی که از ناظر، اثر میپذیرد» سخن گفت و نه از واقعیّتی که «آفریده ناظر» است. چیزی را که به هیچ اعتباری وجود نداشته باشد نمیتوان به وجود آورد.
… باید در درستی این نظریّه شک کرد که جهان کوانتومی جهانی است در حال انحلال و بدون وجود پایدار جوهری، این نظر که بر نوعی توازی با مفهوم «مایا» در فکر شرقی استوار است فقط تا اندازهای حقیقت دارد. [۸]
… هر جا به بینشهای کوانتومی روی میآوریم باید جانب احتیاط و متانت را از دست ندهیم.[۹]
… نظریه کوانتومی مثل یک داروی قوی است، اگر درست به کار رود معجزه میکند. اما سوء استفاده از آن و نادرست به کار بردنش مصیبت میآفریند.[۱۰]
در واقع، ریشه اصلی این موضوع، دیدگاه ایدهآلیسمی برکلی است که فیزیکدانان، از آن تأثیر پذیرفتند. برکلی معتقد بود «موجود بودن» یک چیز به معنای «مُدرَک بودن» آن است و شیء، تا درک نشود و مورد نظر ناظر قرار نگیرد، وجود ندارد. بنابراین، اصالت، با ذهن است و بدون ذهن ناظری که شاهد و ادراک کننده است چیزی وجود نخواهد داشت. این گرایش بر پایه اصالت تجربه استوار بوده و نوعی شکاکیت جدید را در غرب رقم زد.
بنابراین آبشخور اصلی سخن نویسنده که میگوید: «اگر ناظر، وجود نداشته باشد جهان هستی نیز وجود نخواهد داشت» اصالت تجربه و اصالت تصورّ از این نوع ایده آلیسم برکلی است و این نوعی شکّاکیت به شمار میرود و قطعا باطل است.
نقد دوم ) عقل ستیزی
نویسنده برای اثبات عدم وجود خارجی اشیاء (ورای وجود ناظر) به مسئله حرکت؛ آن هم حرکت حاصل از راه تجربه، تکیه نموده و به نتیجهای خلاف عقل رسیده است؛ زیرا با مراجعه به عقل، نفی وجود خارجی اشیاء (ورای وجود ناظر) بسی دشوار است. بر پایه دلیل عقلی، نیافتن، دلیل بر نبودن نیست (عدم الوجدان لا یدلّ علی عدم الوجود). ممکن است تجربه، کوتاه باشد اما پای عقل بسته نیست. از جهتی میتوان گفت: دیدگاه فوق گرچه پی آمد همهجانبه پوزیتیویسم نیست اما به گونهای از آن تأثیر پذیرفته است.[۱۱]
وابسته دانستن موجودیت اشیاء به نظر ناظر، در دیدگاه ایده آلیسم برکلی ریشه دارد و سخنی باطل است.
تاکنون اهمیّت پدیده شعور کیهانی در عرفان کیهانی دانسته شد اما اعتقاد به شعور کیهانی در منظومه اعتقادی انسان چه جایگاهی دارد؟ نویسنده عرفان کیهانی، در اصل دوازدهم این اعتقاد را نه تنها نقطه مشترک فکری انسانها بلکه زیربنای فکری و اعتقادی قرار میدهد. در نظر وی، سایر اعتقادات و آداب و مناسک عملی در ادیان و مذاهب مختلف، تنها نقش رو بنا دارند.
[۱]. ر.ک به: مهدی گلشنی، تحلیلی از دیدگاههای فلسفی فیزیکدانان معاصر، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۵، صص ۲۸۹ به بعد.
[۲]. مکتب کپنهاکی تعبیری است که به دست بور و هایزنبرگ و همگنان و شاگردان ممتازشان بر فرمالیزم ریاضی نظریّه کوانتوم افزوده شد.
[۳] .همان، ص ۳۰۰.
[۴] .همان، ص ۳۰۶.
[۵] .همان، ص ۳۱۰.
[۶] .همان، ص ۳۱۳.
[۷]. جان پاکینگ هرن، نظریه کوانتوم، ترجمه حسین معصومی همدانی، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۷، ص ۱۱۴.
[۸]. همان، ص ۱۱۵.
[۹].همان، ص ۱۱۶.
[۱۰].همان، ص ۱۱۷.
[۱۱].ر.ک به: مهدی گلشنی، همان، ص ۱۴۷.