حجت الاسلام مظاهری سیف: بسم الله الرّحمن الرّحیم. سلام خدمت بینندگان عزیز و همراه با شبکهی جهانی ولایت. با قسمتی دیگر از برنامهی نجات از حلقه در خدمت شما هستیم. در سه قسمتِ اخیر، موضوع برنامهی ما تجربهی دختر نوجوانی به نام آیسان بود ک در سن ده سالگی با عرفان حلقه آشنا میشود و در نهایت تصمیم میگیرد که برای ورودِ به دنیای تاریکی و گذر از آنجا به سوی روشنایی، دست به خودکشی بزند. در این چند قسمت، پدر آیسان، جناب آقای علی بابایی همراه ما بودند و تجربهها و خاطرات و مسائلی را در مورد دخترشان مطرح کردند و همچنین جناب آقای شمشیری که همیشه همراه ما هستند برای تحلیلِ افکار و اندیشههایی که در عرفان حلقه آموزش داده میشود.
جناب آقای علی بابایی خیلی خوش آمدید به برنامهی ما. سلام علیکی داشته باشید با بینندگان.
آقای علی بابایی: تشکر. با عرض سلام خدمت شما و دوستان و بینندگان محترمتان. در این جلسه میخواهیم جزئی از به قولی، داشتههای آیسان و کارهایی که میکرده و کارهایی که نمیکرده و یعنی ارتباط به عرفان داشت و من بعداً بررسی کردم چرا این کارها را نکرده و عرفان چه چیزهایی میگوید برایتان توضیح بدهم.
حجت الاسلام مظاهری سیف: در خدمتتان هستیم خیلی خوش آمدید. متشکرم.
آقای علی بابایی: خیلی ممنون. مرسی.
حجت الاسلام مظاهری سیف: خوب هستید شما جناب آقای شمشیری؟
حجت الاسلام شمشیری: زنده باشید. بسم الله الرّحمن الرّحیم، خدمت شما دو بزرگوار سلام عرض میکنم و همچنین بینندگان محترم شبکهی جهانی ولایت امیدوارم بتوانیم برنامهی مفیدی را در خدمتتان باشیم.
حجت الاسلام مظاهری سیف: خیلی ممنون از تشریف فرماییتان متشکر، خُب اگر اجازه بدهید با شما شروع کنیم بحث را در یادداشتهایی که آیسان دارد و حتی صحبتهایی که ظاهراً با دوستانش و اینها داشته، صحبت از هدف والا تکرار شده که میخواهد به هدف والا برسد و حالا آن ورود به دنیای تاریکی اقدام به خودکشی و مباحثی که حالا جلسات قبل صحبت کردیم، انتهایش و آن انگیزه اصلیاش رسیدن به هدف والا بوده، این هدف والا چه چیزی است در عرفان حلقه دنبال چه چیزی میگردند؟
حجت الاسلام شمشیری: در عرفان حلقه بارها گفته شده که انسان اَبَدی و اَزَلی است، انسان خدای بالقوّه است، بایستی خدای بالفعل شود، از اَنا الحَق با گرایشهای خودشان و برداشتهای خودشان به شدّت بسیار صحبت کردهاند البته آیسان این برداشتهایش از روی اخلاصش بوده، یعنی از روی درستی به سمت این مسائل رفته، اما این آموزهها مسموم هستند برای نمونه؛ خدایی که عرفان حلقه در مهمترین مبحث کتابشان انسان و معرفت در هستیشناسی آغاز میکنند خدایی است که قابل توصیف نیست، یعنی نمیشود او را وصف کرد و وقتی نمیشود او را وصف کرد به صراحت در اساسنامه خود گفتهاند نمیشود عاشق او هم شد و نمیشود او را شناخت، لاجَرَم مجبور میشوند چیزی به نام شبکهی شعور کیهانی را بَدیل کنند و جایگزین کنند یعنی نمیشود این خدا را شناخت، نمیشود توصیفش کرد و نمیشود وصفش کرد و عاشق او شد. بایستی چیزی به نام شبکهی شعور کیهانی شناخته شود و به او اتصال برقرار کنیم، همه چیزمان را به آن بگوییم.
حجت الاسلام مظاهری سیف: همهچیز میشود دیگر همین شبکهی شعور کیهانی، یا به تعبیری دیگر هوشمندی الهی.
حجت الاسلام شمشیری: بله، یعنی در واقع یک معمار بازنشستهای از خدا ایجاد کردهاند که خلق کرد و کنار کشید دیگر به هیچ چیز کاری ندارد، این خدایی است که در عرفان حلقه مطرح میشود، اما مهمترین انحرافی که وجود دارد و سایه میاندازد بر سَرِ مسائل همین است که خدای آنها را نمیشود شناخت، آنها از خدا تعبیر میکنند به عَدَم، وجود خدا را میپذیرند اما در یک گفتار عوامانهای خدا را عَدَم می گویند، از آن صحبت میکند هیچ قطبی تعریفش میکنند. در توجیه این هم بیان کردهاند که ما بایستی به بی نامی برسیم. بینندگان عزیز شاید برایشان خیلی سؤال باشد مسئلهای در عرفان حلقه وجود دارد، تحت یک شعار به نام «به نام بی نام او»، ابتدای این کتابهایشان، جزواتشان هم مینویسند در کلاسهایشان هم میگویند. یک شعار است. میخواهند به بی نامی خداوند برسند، یعنی از اهل تعطیل هم عرفان حلقه در تعطیل کردن صفات خدا به مراتب پیشی گرفته، قائل هستند که صفات خدا را و نام خدا را به هیچ وجه نبایستی به کار برد، تا تداعی از خداوند نشود در ذهن ما، آنها مراحلی را برای توصیف خداوند قائل هستند. همه را جز خودشان بت پرست میدانند. در دورهی ششم تحت عنوان (ذهن بی ذهنی) اشاره میکنند.
حجت الاسلام مظاهری سیف: در دوره ششم آموزشهایشان.
حجت الاسلام شمشیری: بله، دورههایی که دارند آنجا به صراحت بیان کردند، یک دورهای دارند به نام (ذهن بی ذهنی) که در آنجا که سعی میشود برسند به بی نامی خداوند. در دورههای اولیهشان از رحمان و رحیم نام میبرند مجبور هستند، خود ایشان توجیه میکنند، بنیانگذار این فرقه که من نمیتوانم یک بچه را به اوج برسانم، باید از اسم او شروع کنم، از صفات او بگویم، اما در دورهی ششم پافشاری میکند که ما بودیم که یک زمانی جلوی این خدایی که اسم او را میآوردیم گریه و زاری میکردیم و فرقی ندارد ما بودیم که بت پرستی میکردیم. چرا؟ چون میگفتیم ای خدای رحمان و رحیم یعنی نام برای خدا گذاشته بودیم. در این فرقه تلاش میشود در کنار این رَب شدن به خدایی برسند که نام و نشان ندارد و قابل شناخته نیست. این را بسیار در دورهی ششم پا فشاری میکنند. اما در دیدگاه اسلامی این جوری نیست. در دیدگاه اسلامی نه تشبیه میشود خداوند، نه به طور کلی تعطیل میشود صفات، یک راه سومی وجود دارد که بایستی صفات خداوند، جمال و جلالش بیان بشود. اما نه به نحوی که سایر ممکنات دارند و از این شوائب امکانی بایستی خداوند پیراسته شود. باز اینها پافشاری میکنند در مورد این قضیه و جالب این جاست، بنیان گذار این فرقه اشاره میکند. شما نبایستی بگویی خدای پاک، شما نبایستی بگویی خدای حیّ، چرا؟ چون اگر بگویی: پاک و حیّ، ناپاکی و مرده بودن به ذهن تداعی میشود. ببینید حتی از اهل تعطیل هم اینها پیشی گرفتهاند. هنوز یک کسی که فرقه راه انداخته و هنوز یک کسی که مدعی ارشاد و دستگیری است. ابتدائیات مسائل کلامی را نمیداند که سلب کردن صفاتی که نقص دارند اثبات کمال است و این آگاهی ندارد این فرد، وافکار به شدت آلودهی خودش رادر بی نامی خداوند مطرح میکند فلذا آنهامی گویند به نام بی نام او، که هیچ وصفی تداعی نشود وخدا را اصلاً ما نمیتوانیم بشناسیم، عاشق او نمیتوانیم بشویم، عاشق تجلّیات او باید بشویم و اوست که عاشق ما میشود، عاشق شبکهی شعور کیهانی باید بشویم که چه چیزی را مطرح میکند. خدای عرفان حلقه قابل شناخت نیست، قابل توصیف نیست و عاشق او هم به صراحت گفتهاند نمیشود شد.
حجت الاسلام مظاهری سیف: حالا آیسان، یک دختر نوجوان با یک هم چنین خدای مجهول الهویّه و در واقع خدایی که راه ارتباط معرفتی وعاطفی با آن گویا مسدود شده، مواجه است واز آن طرف میخواهد به این برسد واین جا دیگر، در این تحیّر، در این سنین. ببینیم چه اتفاقی برایش ممکن است افتاد باشد. شما بفرماید واقعاً آیسان چه جوری فکر میکرد به نظر شما؟
آقای علی بابایی: چیز جالبی که بعداً رسیدم. خیلی جالب است یکی از خاطراتی هم که دارم. روزی من برای دخترم. چون خاصیت سنگها و خاصیت آنها را می دانم یک فیروزهی خوشگل، سنگش را خودم خریدم وخودم دادم برای او قاب کردند و یک زنجیرخوب وچیزخوبی است فیروزه وهدیه کردم به دخترم، دخترم این را از من گرفت. این هدیه را وگردنش انداخت. خیلی زیبا وخوب، فردا رفتم دیدم این، داخلِ به اصطلاح حمام انداخته شده وبه این، اصلاً مثل اینکه، هدیه بدی، توجه نشده، من هم برداشتم این را، گفتم آدم وقتی به یکی هدیه میدهد خوب باید نگه دارد، بعد خوشحال شود. اصلاً برای این فرقی نکرد. خوب این گذشت من هم ایرادی از بابت این کارش نگرفتم. گفتم حتماً دوست ندارد بچه دیگه؛ رفتیم مسافرت. بعد آن جا باز سنگ می فروختند، مثلاً سنگ ماه مثلاً آبان. برای خودمان؛ خودم ومادرش وبرای آیسان هم، سنگ ماهش را گرفتم با یک زنجیر. بعد آوردم گفتم بله این سنگ خاصیتهایش چیست؟ مثلاً خوب است. واین ها را دارد و حتی من توضیح دادم این چه خاصیتهایی دارد. بعد حواسم بود ببینم این چه کار میکند دیدم دوباره به این سنگ توجهی نکرد و اصلاً دور از خودش نگه داشت. گفتم ای بابا، این اصلاً چرا! بعد از این اتفاق آمدم، نمیدانستم من اصلاً عرفان حلقه چه چیزی میگوید؟ بعد از مطالعاتی که داشتم. دیدم در عرفان حلقه میگویند شما انگشتر دستتان میکنید یعنی به خدا شرک میورزید. اگر آن خدای واحد را قبول دارید این چه چیزی است دستتان میکنید؟ یعنی این باعث شرک به خدا است. ببینید در خود عرفان هست، عرفان حلقهایها خود آنها بهتر میدانند، نمیدانم من چه جوری توضیح بدهم. و این را می گویند دور کنید از خودتان، چرا؟ نمیگویند این سنگ خاصیتش چیست؟ به قولِ علم روز هست علم می گویند این خاصیت مثلاً…
حجت الاسلام مظاهری سیف: حالا مثلاً سنگهایی که حداقل در روایات معتبر است.
آقای علی بابایی: بله و آرامش بخش است، هورمونی است.
حجت الاسلام مظاهری سیف: ثواب دارد.
آقای علی بابایی: خیلی اصلاً آرامش دارد، هورمونی می گویند، خوشگل است و چیز ثواب ما می گوییم حالا چیز خوبی است یعنی بد نیست، حالا یکی فشار خون دارد یکی عواقب این باعث میشود نقره یا برای خانمها می گویند طلا بیندازند، خب حتماً یک خاصیتی دارد. بعد آمدم دیدم عرفان این حتی انگشتریِ اینها را منع کرده، داشتن دعا را منع کرده، همراه خود داشتن دعا را هم منع کرده، میگوید وقتی شما این دعای آیه الکرسی را میگذارید خانه یا میگذارید در جیبت یا «و أن یکاد» را میزنید، اینها شرک به خدا است. نباید این کار را کنید، یعنی شما خدا را رها میکنید از یک دعا در صورتی که متن و دین و همه چیز ما با دعا است. با ارتباط ما توسط این است ما از خدا میخواهیم، ببین یک علمی است که خواستن است یعنی ما با خدا ارتباط برقرار کنیم، نه با شبکهی شعور کیهانی. من اینهایی است که بررسی کردهام کلاً. حرف من اینجا است من این را کلاً هیچ کسی نداشتم، هیچ راهنمایی نداشتم، و شب و روز من شده بود که دخترم چرا این کار را کرد و خیلی برایم سخت بود اطرافیانم، خانواده، ما خانوادهای به قولی آذری و دور و بر شلوغ و مذهبی بودیم، نه آنچنان بد نه آینچنان. مُنتها آمدم در سایتها گشتم دیدم از این عرفان خیلی چیزها نوشتهاند و بعضیها خوب نوشتهاند، بعضیها بد کردهاند. گفتم چه عالَمی است دیگر؟ این چه چیزی است دیگر راه افتاده؟
حجت الاسلام مظاهری سیف: بعد از اینکه با این خودکشی مواجه شدید رفتید تحقیق کردید؟
آقای علی بابایی: بعد از اینکه آیسان خودکشی کردند، بله. تحقیق، بعد هیچکس هم نبود به من کمک کند، گفتم آقا به چه کسی من بروم من بگویم آقا، حتی حاضر بودم بگویم من مبلغی پول بدهم، هرچه میخواهید بدهم، به من تو را به خدا کمک کنید بیاید آقا ببینیم آخر چه اتفاقی برای منِ نوعی افتاده. هر کسی را میپرسیدم، در قانون رفتم وکیل پرسیدم گفتند آقا برای خودکشی هیچ حرفی نیست، ما برای کسی که اصلاً هیچ کاری نمیتوانیم کنیم. گفتم خب تحقیق من کجا بروم؟ بروم پیش دکتر روانپزشک، آن دید خودش را دارد، میگوید افسرده بوده حتماً دیگر یا حتماً از یک چیزی رنجش شده، چون خودم میدانستم دخترم افسردگی، رنجش و این مسائل را نداشته خودم دست به کار شدم. سایتها را که میگشتم با یک آقایی شمارهاش را همین جوری گرفتم، یاعلی گفتم، او گفت من کمکتان میکنم. هِی امروز و فردا، هِی امروز و فردا. گفتم آقا تو را به خدا من ماندهام، من چه کار باید بکنم؟ یک شمارهای به من داد.
حجت الاسلام مظاهری سیف: آن فرد عرفان حلقهای بود؟
آقای علی بابایی: نه عرفان حلقهای نبود، یک آدم عادی بود که.
حجت الاسلام مظاهری سیف: مطلبی نوشته بود در موردآن.
آقای علی بابایی: بله، در مورد آن. یک شمارهای به من دادند من با آن شماره تماس گرفتم، گفتم من چنین بلایی سرم آمده، کجا بروم؟ چه کار کنم؟ برای خودم، آگاهی و علم خودم اول که میخواستم ببینم شروع کار و امتحان کجا بود و ایشان کمکی هم به من کردند، توضیح دادند و گفتند مشکل است. آمدم بررسی کردم دیدم که جامعهی ما دچار این مشکلِ شده و میشوند، ندانسته. حالا ممکن است یک کسی نمیگویم سواد مثلاً فوق لیسانس است یا دکتر است، حتی این دکتر، فوق لیسانسها هم به نتیجهای نمیرسند. در این. بررسی، بررسی دیدم همه چیز آنها دروغ است، حتی با خود عرفانیها رفتم پیدا کردم و مصاحبه کردم، حرف زدم، گفتم شما چه چیزهایی را قبول دارید؟ دیدم یک حرفهایی که میزنند آخرش مثلاً من یک حرفی میزنم مثلاً می گویند که اینجایش درست نیست، میگفتند نه نشد ذهن شما خوب کار نمیکند شما نمیتوانید، گفتم یعنی چه نمیتوانم! جواب من را بدهید، جواب منطقی من را بدهید شما می گویید به من بنشینم, ساکت شو من هر چه گفتید، قبول کنم! خب خدا به من عقل داده است خدا آگاهی داده است علم داده است بررسی کنم ببینم درست است یا نه. گفتند نه تو نمیشود, برو.
حجت الاسلام مظاهری سیف: شما یعنی رفتید حتی با عرفان حلقهایها صحبت کردید؟
آقای علی بابایی: بله رفتم, منتها این است که برای آگاهی مردم و دانستن به آنهایی که در این رابطه. برای جامعه دانسته یا ندانسته (یک عدهای میدانند یک عدهای واقعاً کثیرشان نمیدانند دارندچه کار میکنند) حالا برای نشان دادن خودی که مثلاً یک چیزی میدانند در کمبودهای خودشان، یک چیزهایی یاد میگیرند و میآیندمی خواهند خودی نشان بدهند در جامعه, در خانواده, در اجتماع. مثلاً من اینها را دارم, آنها را دارم, یا اینکه نمیدانم غرض شخصی یا اون کمبود جسمیشان است یا روحیشان است, به خصوص اکثراً هم خانم هستند. ببینید آقایان سر کار هستند, خانمها وقت بیکاری زیادی دارند, بعد جمع میشوند و خانمها دوست دارند دیگربه قولی در جمع صحبت کنند, و این را دارند انتشار میدهند نادانسته، یعنی نمیدانند دارند چه کار میکنند, من می گویم که” بیاید منطقی صحبت کنیم. ببینیم حرف شما درست است؟ یا حرف من؟ من این کار را میکنم برای آگاهی مردم، ببینید بچه من رفته نه برای من امتیازی میدهند, نه درجه میدهند, نه پول میدهند, هیچ چیز. دیگر آن برای من، مشکل خود من است. من می دانم و خدای خودم و خانواده که این خیلی درد بدی است که آدم برای یک عزیزش زحمت بکشد، پانزده سال.
حجت الاسلام مظاهری سیف: تک فرزند.
آقای علی بابایی: بله تک فرزند, زحمت بکشید و شیرهی جانش جلوی چشمهایش و جلوی دستهایش, با چه مبلغی؟ با چه بهایی؟ به چه قیمتی؟ بابت چه؟ ببینید خیلی مهم است هر چیزی، ثمنی، بهایی چیزی دارد واین ها میدیدم که تنها من نیستم, میبینم جامعه ما خیلی خودکشیها میشود در همین سن, چه در سایتها که رفتم مطالعه کردم, خانوادهها از ترس آبرویشان، از ترس اینکه مثلاً اعلام کنند فردا مثلاً مشکل ساز بشود برایشان مثلاً می گویند این سیاسی است، قضیه سیاسی است نرویم ما داخل آن، خدای نکرده به ما چیزی میچسبانند، خُب و نمیشود پیدا کرد مثل من، که مثلاً همین جوری بیاید برای تو روشن توضیح بدهد از همان دقیقه اول و واقعاً نمیشود و نمیآیند، میبینم درست است ها! ولی من به خاطر این جامعه به خاطر این که یک انسان هستم, یک مسلمان هستم، وظیفهام هست، وظیفه شخصیام هست که بیایم اعلام کنم و مشکلم را همه بدانند و آگاهی بشود برای جامعه ما و قدمی که بر میدارند بدانند که آخرش به کجا میرسد و هدف آنهایی که این برنامه ریزی را از بالا دارند. ببینید کتابهایشان از کجا میآید؟ سی دیها, این همه از کجا دارند؟ استادشان به قول خودمان چند سال است نمیتوانند، این مستر ها چه میخواهند؟ هدفشان چیست؟ ببخشید، از جایی حقوق میگیرند؟ یا به قولی میخواهند سیاسیاش کنند یا اصلاً چه جوری میشود, جزوه با سی دی و کتاب و من بخواهم الان هر کجا بخواهم چند جلد، مجانی در اختیار من میگذارند مثلاً بعضی وقتها پول را می گویند که مثلاً آن مسیر, و الاّ پولی چیزی نیست و خیلی چیز جزئی است مثلاً من بگویم به خاطر پول این کار را میکنند؟ نه، به خاطر؛ گویا هدف گذاری شده است این جریان، بگذارید بگویم، اینجا هدف گذاری که سالها برایش برنامه ریزی شده و میدانند چه کسانی را, آدمهای خاص را دارند اینها, ببینید؛ نمیروند زحمت بکشند. مثلاً آدمهایی را که مثلاً نمیتوانند، روی آنها. آدمهای خاص، خانوادههای خاص.
حجت الاسلام مظاهری سیف: یعنی شما می گویید به طور سازماندهی شده عرفان حلقه الآن دارد در جامعه تبلیغ میشود.
آقای علی بابایی: بله کاملاً درست است. میآیند مثلاً به زبان کلاسیک خودشان مثلاً دکترها را یک نوع، مثلاً دانشجوها را یک نوع، مدارس و محلّه ما مثلاً دارند و یک سری مثلاً اصلاً خیلی تبلیغات من می گویم شما چه به دستت میآید بابت این تبلیغات؟ اگر من واقعاً دنبال خدا، معنویت، خدا، روح، هر چه هستم کتاب هست، سایت هست به شما چه ربطی دارد که بابت این کار تبلیغ میکنید؟ و یک جَریانی هم که از آنها انتقاد میکنید فوری جواب میدهند. خیلی مهم است. بابا انتقاد پذیر هم نیستند که بگویند بابا اینجا را درست گفتید و این جا را اشتباه گفتید.
حجت الاسلام مظاهری سیف: برخورد میکنند.
آقای علی بابایی: برخورد میکنند. واقعاً برخورد بد میکنند ببینید یکی هست که خُب میگوید من دین خودم را دارم شما هم دین خودت را، خب تو چه کار داری به من؟ ولی اینها دخالت میکنند. روی حرفشان پافشاری میکنند. علت آن چه هست؟ به کجا رسیدهاند اینها؟ چه قدرتی اینها را باعث میشود، مثلاً اینها این کار را بکنند. من نظرم این هست که آقاجان اینها از رأس برنامه ریزی شده است. دیر بجُنبیم ببین دیر بجنبیم این جا جهاد جهاد اکبر است. یک روزی ما با دشمنان تو جبههها میجنگیدیم و الآن هم داریم میجنگیم نه این که، یعنی میدیدیم روبروی ما دشمن هست تیر میآید ولی امروز ما این را نمیبینیم. این مهم هست با دین خودمان با عقیدههای خاص خودمان، با عرفانهای شاعران خودمان، که مثلاً شعرهای مثلاً آن چنانی گفتهاند.
حجت الاسلام مظاهری سیف: شعرهای عرفانیِ معنویِ درست.
آقای علی بابایی: که به دل مردم میشیند اینها، آمدند از این شعرها استفاده کردند خب. درست می گویید خب شما هم مثل این شعر مینوشتید مثل شیخ محمود یک شعر مثل او بگویید. نمیتوانند پس چرا از آن استفاده کردهاید. اگر بلدی عرفان را داری ادعایت هست بگو. میآیند از آن شعرهای آنها که به دل مردم به دل جامعه بنشیند استفاده میکنند و کم هم کار نمیکنند. خیلی ببخشید یعنی کار و زندگیشان شده عرفان حلقه و ارتباطی که با خودشان دارند. ارتباطهای ناسالم، ارتباطهای خاص که برای ما خوب نیست. این هست که از خودمان از دین خودمان بر علیه یعنی یک به قولی نفسمان را باید.
حجت الاسلام مظاهری سیف: از همین آیات و روایات و اشعار عرفانی دارند برای تبلیغ خودشان استفاده میکنند؟
آقای علی بابایی: بله یعنی برعکسش.
حجت الاسلام مظاهری سیف: یک نکتهای شما حالا قبل از جلسه قبل برای من گفته بودید که لحظهای که آیسان خودکشی میکند شما میآیید.
آقای علی بابایی: بله من دو دقیقه بالای سرش، یعنی از منزلم تا چیز همسایهمان که زنگ زد آیسان حالش خراب هست. یعنی من یعنی کل قضیه برایم دو دقیقه از محل کارم رسیدم.
حجت الاسلام مظاهری سیف: نگفتند که چه اتفاقی افتاده؟
آقای علی بابایی: نه نگفتند؛ نه. من رسیدم دیدم همسایهمان بالای سرش است، یعنی زیر دستش گرفته. همین که رسیدم گفتم آیسان، بغلش کردم؛ سری تکان داد به من. یعنی زنده بود و من تا برسانم بیمارستان همان جایی که تولد شده بود خیلی جالبیاش اینجاست
حجت الاسلام مظاهری سیف: در همان بیمارستانی که به دنیا آمده بود؟
آقای علی بابایی: بله، در همان موقعیت و واقعاً یک چیزهایی که مثلاً دیگر سخت است، خیلی سخت است. ببینید این اتفاقات خیلی سخت است.
حجت الاسلام مظاهری سیف: میگفتید که داشت لبخند میزد آن لحظهای که رسیدید؟
آقای علی بابایی: بله، بله. خداحافظی خوشی. به من گفت ساعت نُه دیر نیا. من چون روز جمعه با او شطرنج بازی کرده بودم سه دست و شطرنجش هم خوب بود بعد قرار بود؛ هم زیر فرش تا کرده بود گذاشته بود صاف بماند چون آن روز ظهر هم من نرفته بودم سر کارم، نشسته بودم خانه غذا خورده بودم و ایشان هم از مدرسه آمد و غذا خورد و با هم نشستیم شوخی و اینها. گفت: بابا بیا یک دست شطرنج بازی کنیم. گفتم ساعت سه و پنجاه دقیقه بود. گفتم دیر است میروم سر کار شب میآیم. با هم بازی کنیم این جوری پاشد و ایستاد ساعت نه من منتظرم دیر بیایی میخوابم. گفتم نَه زودتر از اینها میآیم که با هم یک دست شطرنج بازی کنیم ببین این اوج خوشی و شادی کجا و به مادرش چه میگوید خیلی جالب است به مادرش میگوید دفترهایم را ببر سیمی کن ببین هماهنگی ر.ا اگر فردا سیمی نکنم معلمان کلاس راه نمیدهد.
حجت الاسلام مظاهری سیف: پس این کار را کرده مادرش خانه نبوده؟
حجت الاسلام مظاهری سیف: بله، مادر را هم برای کار میفرستد بیرون برای کار میفرستد بیرون که این به قولی طبق هماهنگی کاملاً هماهنگ شده بوده و اتفاقی هم نبوده و جریان دیگری هم نبوده است که بگویم و این کار هم با خوشی به مادرش میگوید: من میخوابم، پا میشوم. آن هم مادرش میگوید من رفتم بالای سرش خواب بود این بچه یعنی من احساس کردم واقعاً خوابیده چطور میشود بچه بخواهد همین کار را بکند یک ساعت بعد خوابش ببرد. این چه روحی داشته. بیدار میکند میوهاش را شیرینیاش را و همه خیلی خانمم به او میرسید. یعنی برایش میگذارد بعد میگوید که من میروم بعد جالبیاش اینجاست آن روز گوشیاش را هم میدهد دست مادرش میگه، چون گوشی مادرش چند وقتی بود که خراب بود و گوشی نداشت میگوید مادر بیا گوشی من را ببر مثلاً با خاله میخواهید مثلاً مرکز خرید هماهنگ کنید یک موقع گُم نکنید هم دیگر را. مادرش تعجب میکند چرا این مثلاً این را مثلاً به او داد. بعد به مادرش هم گوشی را میدهد و راه اندازی میکند و بعد میآید این عملی که باید انجام میداد در اوجِ برنامه و …
حجت الاسلام مظاهری سیف: با برنامه و آرامش و تدبیر کامل
آقای علی بابایی: بله، و این است که خیلی مشکل است آن شادی بابا آدم میفهمد به قولی بچهاش است من نفهمیدم. در مدرسه این مدرسهای که میرفت، روانپزشک مدرسه داشت پول آن را از ما میگرفتند یعنی ما نفهمیدیم معلمها نفهمیدند، مدیر نفهمید، آن روانپزشک دیگر چرا؟ یعنی این است که.
حجت الاسلام مظاهری سیف: او هم میگفت مشکلی ندارد؟
آقای علی بابایی: بله
حجت الاسلام مظاهری سیف: آهان پس نشان میدهد کاملاً دیگر تحت تأثیر افکاری بوده
آقای علی بابایی: افکاری بوده که از زمان
حجت الاسلام مظاهری سیف: نوجوانیاش
آقای علی بابایی: نوجوانی، یعنی از آن حالت معصومیت شروع شده بوده یعنی آن هم که یاد داده بوده کل راه را به او یاد داده بوده. ببین ترم اول را اگر اقدام میکرد من میگفتم گذشت میکردم. ببینید من دنبال این کار را میگیرم و هر کجا بخواهند هر کجا قَضایی با مستندات و سندها ثابت میکنم حرفهایی که الآن این جا میزنم ببینید.
حجت الاسلام مظاهری سیف: تاحالا از نظر قضایی به جایی هم رسیدهاید کسی هم اصلاً تحویل گرفته؟ آقای علی بابایی: ببینید حرف خوبی است حاج آقا، هیچ جا اصلاً حرفی ندارند برای اصلاً جواب، نه اینکه بروم بگویم آقا دختر من خودکشی کرده یعنی برای خودکشی در قانون ما چیزی وجود ندارد از چه کسی شکایت کنم؟ همین من دوست او مثلاً قدرت آن را ندارم به این خانم یا دوستش که بروم بگویم که خانم محترم.
حجت الاسلام مظاهری سیف: همان که مربیاش بوده؟
آقای علی بابایی: بله، مربّیِ محترم شما که آن کلاس را آن موقع گذاشتی به این روز من رسیدم چرا؟ فوری بر میدارد ۱۱۰ این آقا مزاحم من شد نمیدانم؟ من باید بروم ببخشید از زندگی و کار بیایم چه چیزی را ثابت کنم مثلاً اصلاً چه بگویم؟ بگویم من از این خانم شکایت دارم؟ بعد کجا بِدَوم؟ ولی اگر روزی قضیهای به این مکان و نقطه برسد که بگویند که آقا حرفهایی که زدهای ادعایی که گفتهای ثابت کن. طبق مستندات و نوشتهجات، طبق این کارنامه و جزوات. ببینید من این کارنامهها را خودم ننوشتهام جزوهها را من خودم ننوشتهام که، این شعرها و اینها را ببینید چه کسی داده. خُب طبق این جزوات طبق نوشتهها و کاغذهایی که هست من ننوشتهام دستخط دخترم است معلوم میشود دیگر آن نوشتهجات و طبق مدارکی که دارم،
حجت الاسلام مظاهری سیف: اینها همه نشان می¬دهد که این تحت تأثیر یک افکاری بوده که نتیجه آن شده این. خیلی متشکر جناب آقای علی بابایی.
آقای علی بابایی: بله، از شما خیلی متشکرم و میخواهم برای آگاهی و برای اینکه جلوی این افکار بد گرفته بشود، واقعاً آگاهی سازی بشود، واقعاً مسئولین ما این برنامه¬ها را ببینند و بدانند چه بلایی سر جامعه که ببخشید، جامعه، بچه¬های ما، وقتی کسی شنید آیسان این کار را کرد، فکر نکن من و مادرش خانواده، جامعه اشک ریختند برای این، ببین هر کس شنید.
حجت الاسلام مظاهری سیف: بشنوند مسئولین قضایی، مسئولین مختلف بخشهای گوناگون فرهنگی و امنیتی و به هر کسی که حالا به موضوع عرفانهای کاذب ربط پیدا می¬کند، بشنوند فرمایشات این پدر بزرگواری که دختر دسته¬گُلشان در اوج سن نوجوانی و جوانی تحت القائات منحرف یک جَرَیان انحرافی و عرفانهای کاذب به یک همچنین نقطه¬ای می¬رسد و دست به یک همچنین کاری می¬زند. من خیلی تشکر می¬کنم از شما و یک صحبت پایانی هم با حاج آقای شمشیری داشته باشیم.
آقای علی بابایی: خواهش می¬کنم، لطف کردید، دستتان درد نکند.
حجت الاسلام مظاهری سیف: حاج آقا با اینکه بین آموزشی که آیسان دیده در سن ده سالگی و اقدامی که انجام داده در سن پانزده سالگی، خُب یک فاصله¬ای هست ولی به نظر می¬رسد که آن رَگه¬های آموزشهای عرفان حلقه در افکارش بوده، چنانکه اشاره کردند جناب آقای علی بابایی، برای او سنگ فیروزه گرفته، گردنبند کرده، این استفاده نمی¬کند این را. این همان من دون¬اللَّهی است که در عرفان حلقه خیلی روی آن تأکید میکنند، و حالا گذشته از بحث عرفان حلقه، خواص اشیاء و اینها همه را انکار میکنند چنان که حتّی تأثیر دعا و توسل و اینها را هم کنار میزنند از مسیر خودشان، و می گویند فقط ارتباط و اتصال با شعور کیهانی می¬تواند نجات بخش باشد. شما با توجه به بررسیای که روی آثار و نوشته¬ها و کتابها و خاطرات آیسان داشتید، چقدر این رگه¬ها پررنگ است، چقدر قابل توجه است؟ بفرمایید.
حجت الاسلام شمشیری: چیزی که حالا من بررسی کردهام و تمام مواردی که بوده، بدون شک این رگههای تفکری عرفان حلقه بوده است اما با توجه به سن و سال آیسان، وقتی بررسی می¬کنیم خُب، فهم خودش را از اینها پیاده کرده، اصل را گرفته. آیسان دنبال این نبوده که دیگران را مداوا کند. دنبال انرژی درمانی نبوده به قول معروف.
حجت الاسلام مظاهری سیف: با اینکه می¬گوید به پدرش، من می¬توانم تو را درمان کنم. فرادرمانی و اینها داشته،
حجت الاسلام شمشیری: بله، حالا ما قبل از این برنامه.
حجت الاسلام مظاهری سیف: حلقه¬اش را یعنی داشته، ببخشید حالا می¬گوییم فرادرمانی داشته نه اینکه واقعاً درمان می¬کرده حلقهاش را به او گفته بودند دادهایم به تو می¬توانی بروی درمان بکنی.
حجت الاسلام شمشیری: بله، بله، او اصل را گرفته، به دنبال خدا بوده، روحیات ایشان این طور بوده، و اصلاً میل به نویسندگی داشته و درونگرا بوده، کتمان میکرده، کتوم بوده، اینها را بیرون نمیریخته و این تفکر را داشته. یعنی ما همین طوری این مسأله را نمیگوییم، کامپیوترش را گشته¬ایم، کتابهایش را بررسی کرده¬ایم، جاهایی که آیاتی بوده، حاشیهای بر آنها نوشته، اینها را وقتی کنار هم می¬گذاریم و این پازل شکل میگیرد، می¬بینیم که یک تفکری در ایشان بوده که بعد، واژههایی مثل: کمال، یا همین مطلبی که شما اشاره میفرمایید. ما هیچ جا، بعید می دانم داشته باشیم که به جز عرفان حلقه به این نوع، سنگها را طلسم بدانند. یا به این نوع، بگوید آیات را بیرون بریزید، حتی کسانی که در فضای مجازی با اینها ارتباط دارند همه آنها همین حرف را میزنند، در کتابها و جزواتشان هم آمده که اینها طلسم¬اند این سنگها یا آیات را بیرون بگذارید.
حجت الاسلام مظاهری سیف: آیاتی که مثلاً، مثل آیه الکرسی را روی در و دیوار میزنند؟
حجت الاسلام شمشیری: بله، اینها تشعشع دارند و اینها زشت است و اینها باعث ورود موجودات غیرارگانیک میشوند، اینها حال شما را بد میکنند، از این حرفها به قول معروف اینها زیاد دارند. این سیر بایستی بررسی بشود، آن چیزی که من تحقیق کردهام و حالا لطف کردند، هرچه بود را در اختیارما گذاشتند در اختیار انجمن گذاشتندکه حالا ما وظیفه داریم دیگر منتشر کنیم و خود ایشان هم دست بر نخواهند داشتان شا الله از این روشنگریها.
حجت الاسلام مظاهری سیف: ان شا الله، خیلی متشکریم از تشریف فرمایی شما حضور جنابعالی وتحلیل هایی که داشتهاید. ماجرای آیسان یک ماجرای دردناک است. واقعاً خیلی سخت است من وقتی این عکسها را هم نگاه میکنم که آقای علی بابایی آوردهاند، خیلی ناراحت و متأثر میشوم و فکر میکنم که با وجود این جَرَیان در جامعه ما و گسترشی که دارد پیدا میکند و همان طور که گفتند به نظر میآید بطور سازماندهی شده این جریان دارد در سُطوح مختلف گسترش پیدا میکند و بالأخره جذبی برای خودش دارد؛ فکر میکنم که شاید خیلی از دختران جوان، پسران جوان حتی! در معرض این جَرَیان باشند و ممکن است اتفاق آیسان ها تکرار بشود؛ شاید هم تا الآن تکرار شده بارها ولی همه پدر و مادران حاضر نباشند مانند آقای علی بابایی بیایند و با صراحت و صداقت و اطمینان از رابطه خودشان با دخترشان بگویند که این خودکشی صورت گرفته و علت آن چه بوده است. واقعاً این نیاز به یک تحقیق و بررسی دارد که ما ببینیم شاید یکی از علتهای خودکشی بعضی از افراد در جامعه همین انحرافات فکری باشد که از سوی عرفانهای کاذبی مثل عرفان حلقه دارد القا میشود درجامعه ی ما. ما تا زمانی که سرپوش میگذاریم و نمیخواهیم آسیبهای جامعه را جدّی بگیریم بخصوص آسیبهای فکری و اعتقادی که با عمیقترین لایههای وجودی انسان در ارتباط هستند؛ بخصوص ابعاد معنوی و عرفانی شخصیت انسان. تا وقتی که نخواهیم اینها را جدی ببینیم و باور کنیم و دنبال بکنیم، طبیعتاً باید منتظر باشیم که آسیبهایی از این دست در جامعه تکرار بشود و بارها اتفاق بیفتد. من خواهش میکنم که همهی ما خودمان را مسئول بدانیم برای روشنگری در جهت مقابله با عرفانهای کاذب و نفوذ ناپذیری در برابر جَرَیانهایی مثل عرفان حلقه. هر کدام، خودمان را سفیر روشنگری بدانیم در بین فامیل، دوست، آشنا، همسایه، هرکسی را که میبینیم اطلاع رسانی بکنیم. این برنامه فایل آن و صوت آن به صورتهای مختلف منتشر خواهد شد در سایتها، بخصوص سایت نجات از حلقه، در کانالهای گوناگونی که مربوط به انجمن نجات از حلقه است. در کَمپِین ویژهای که بصورت مجازی برای آیسان تشکیل خواهد شد بزودی و اطلاعات مربوط به او و خاطرات والدین او را در آنجا قرار خواهیم داد. با امید اینکه دیگر تکرار نشود چنین مواردی. شما هم در انتشار اینها موارد کمک کنید، مؤثر باشید و مسئولین مختلف هم وظیفه خودشان را بشناسند و امیدواریم که ما روزی را شاهد باشیم که دیگر عرفان کاذبی در جامعهی اسلامی ما و هیچ یک از کشورهای اسلامی حداقل وجود نداشته باشد؛ بلکه آرزوی بالای ما این است که در هیج جای دنیا عرفان کاذبی وجود نداشته باشد؛ مردم بتوانند انتخاب کنند یا یک عرفان حقیقی و دین حقیقی را یا حالا هر راهی که خودشان میخواهند بروند دنبالش. ولی این نباشد که بنام خدا و بنام کمال و بنام عرفان کسی بخواهد به گمراهی کشیده بشود و در راه شیطان گام بردارد.
همه شما را به خدای بزرگ میسپاریم و آرزوی سلامتیِ معنوی، جسمی، روحی و یک سلامتی کامل و جامع و عافیت مطلق را برای همهی شما عزیزان داریم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.