۱. عقلگریزی
گردآورنده: مریم گلباز
عرفان حلقه میکوشد، برای رسیدن به کمال راهی ساده و سهلالوصول ارائه دهد. همه ما مسائل معنوی و ماورایی را رازآلود، دستنیافتنی و دشوار میدانیم و به طور کلی این اعتقاد وجود دارد که رسیدن به قله کمال، رسیدن به قله سعادت بشری است. حال چه خوب میشد راهی سادهتر و عمومیتر برای این مقصود وجود داشت؛ البته حقیقت این است که کمال در سادگی است. جایی خواندم: «سادگی در رفتار آخرین حد کمال است. بسیاری از مردم از ترس آنکه مبادا آنان را معمولی فرض کنند، از طبیعی بودن هراساناند.»
حقیقت این است روزمرگیها ما را کسل میکند. به دنبال معجزه و ماجراجویی هستیم و فراموش میکنیم معجزه هر لحظه در زندگی ما جاری است؛ مثلاً اینکه خورشید هر روز طلوع میکند، باعث میشود به آن عادت کنیم و فراموش کنیم چه معجزه بزرگی است؛ به هر حال برای یک انسان معمولی با همه نقصها و اشتباهات و ناآگاهیهایش «رسیدن به کمال» و حرفهای گلدرشت معنوی به جز راهی برای سرگرمشدن و ارضای حس کنجکاوی چیز دیگری نیست؛ اما از آنجا که جسته و گریخته میدانیم طیکردن این راه نیاز به صبر و حوصله و کار درونی سخت دارد، این آرزو را در گوشهای از ذهن خود بایگانی میکنیم و میگوییم به سختیاش نمیارزد.
۱-۱. استفاده از روشهای تبلیغاتی تجاری
حال وقتی کسی پیدا شود که بگوید راههای سادهتر و دمدستیتری برای اتصال با مسائل ماورایی بلد است، عده بیشماری هستند که دستکم بخواهند بدانند آن راه چیست؟ طاهری میگوید:
امروزه دیگر دوره پناهبردن به غارها و آویزانکردن خود در چاهها و انواع ریاضتهای مختلف سپری شده و با کمبود وقت شدید انسان در زندگی ماشینی لازم است چنین آموزشی برای او بهسادگی حاصل شود. انسان امروز به واسطه همین مشکل کمبود وقت مایل است که برای همه کارهایش با جدول زمانبندی پیش برود و به طور دقیق بداند که در قبال هر کاری با صرف چه مدت زمانی چه نتیجهای را به دست خواهد آورد. او آمادگی رویارویی با مسائل پیچیده و مبهم و فهم مطالب غامض را ندارد؛ ضمن اینکه بهشدت نیازمند آگاهیهای نوین در خصوص معنویت و معرفت است (طاهری «عرفان حلقه»، ۲۰۱۱: ۱۰).
این شکل تبلیغ برای عرفان یادآور تبلیغات مؤسسات لاغری است! مردم هم دوست دارند اندام زیبا و سلامتی داشته باشند و هم دوست دارند از لذت خوردن دست نکشند و هم حوصله و وقت ورزشکردن ندارند؛ پس این مؤسسات تبلیغات گستردهای دارند، از قرصها و انواع دستگاهها که میگوید: «بدون رژیم و ورزشکردن، ۱۰ تا ۱۵ کیلو در ماه لاغر شوید!» دروغی که هرگز عملی نمیشود و به قول معروف: «سنگ بزرگ، علامت نزدن است.» اما چه بسیاریند مردمی ساده که بهوفور از این محصولات میخرند.
مظاهریسیف مینویسد: این سهولت در رسیدن به مواهب عرفانی که میتوان آن را رانتخواری معنوی نامید، فقط با تسلیمشدن در حلقههای عرفان کیهانی و بدون هیچ زحمتی به دست میآید. برای گناهکار و بیگناه هم فرقی نمیکند؛ عارف یکدقیقهای! (مظاهریسیف، ۱۳۹۱: ۱۸۱).
راه فردی اتصال به شبکه شعور کیهانی حلقه، تنها چیزی که نیاز دارد، اشتیاق زایدالوصف و اضطرار است و راه جمعی آن همین را هم نمیخواهد و تنها توقعی که از رهرو میرود «تسلیمشدن» محض است؛ چراکه معتقدند رهرو در گام نخست، آن اندازه اشتیاق لازم را ندارد. او فقط باید خود را کاملاً در اختیار چیزی که میگویند شبکه شعور کیهانی است، قرار دهد.[۱] در واقع منظور این است که ما اول شما را که پروازکردن بلد نیستید، در آسمان کمال به پرواز در میآوریم و بعد همانجا اصول پرواز را فرامیگیرید!
در مجموع اگر بخواهیم مرحله اول [منظور اولین مرحله از مراحل حرکت جمعی است] را به طور خلاصه توصیف کنیم، باید بگوییم که این مرحله شامل به پرواز درآوردن فرد در آسمان کمال و سپس آشناکردن او با اصول پرواز مستقل است (طاهری، «انسان و معرفت»، ۲۰۱۱: ۱۰۲).
۲-۱. توجیه تفاوت «تسلیم» و «تلاش»
از آنجا که طاهری بهخوبی راههای توجیه تئوریهای خود را مییابد تا شکی باقی نگذارد، سادگی شیوه خود را خاصیت مسائل ماورایی و معنوی معرفی میکند. او مینویسد: در مسائل آسمانی (معنوی)، تسلیم و در مسائل زمینی (دنیوی)، تلاش عوامل تعیینکنندهای هستند (طاهری، ۱۳۸۸: ۹۴).
در اینجا شخص قانع میشود که هرچه تاکنون درباره مجاهدت و تلاش در حوزه انجام عمل صالح، پرهیز از گناه و تقویت ایمان آموخته، فقط در حوزه مسائل دنیوی به کارش میآمده و برای اتصال به شبکه شعور کیهانی که آن را ابزار خداوند برای رسیدگی به امور انسانها میداند[۲]، از طریق حرکت جمعی عرفان حلقه، فقط تسلیم کافی است. بهراستی که ساده و فریبنده است.
ناصریفرد در این باره مینویسد: تفکیک تلاش و تسلیم در مسائل آسمانی و زمینی از دو جهت اشکال دارد: الف) تلاش و تسلیم از یکدیگر جدا نیستند؛ زیرا انسان در کاری که انجام میدهد هم تلاش میکند و هم تسلیم است […] مثلاً در غذاخوردن انسان تلاش میکند و غذا را تهیه کرده و میخورد؛ اما هضم غذا و جذب آن دیگر به عهده او نیست […] قرآن کریم فرمود: «ای پیامبر این تو نبودی که [خاک و سنگ به صورت آنها] انداختی، بلکه خدا انداخت.» (انفال / ۱۷)
ب) در مسائل آسمانی و معنوی هم تلاش وجود دارد و هم تسلیم. قرآن کریم فرمود: «برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست.» (نجم / ۳۹) در تمام عبادتها هم تلاش وجود دارد و هم باید تسلیم خدای متعال بود (ناصریفرد، ۱۳۹۰: ۱۴۰-۱۳۹).
۳-۱. تجربهگرایی متأثر از پوزیتیویسم
چنانچه در شکلهای زیر ملاحظه میشود، عرفان حلقه، پله عقل دنیای ابزار است. طاهری حتی بعد از نکوهش عقل در صفحات ۶۴ تا ۶۷ کتاب «انسان از منظری دیگر» در آخرین جملات صفحه ۷۱، جایگاهی هم به آن میدهد و در جملهای پررنگشده مینویسد: «بدون پله عقل، کمالی حاصل نخواهد شد.» و ادامه میدهد: در این صورت پله عقل و پله عشق لازم و ملزوم یکدیگرند (طاهری، ۱۳۸۸: ۷۱).
البته به نظر میرسد این جایگاه را به این دلیل میدهد که به عقلگریزی محکوم نشود؛ چراکه بهروشنی در صفحه ۶۴ میگوید:
عقل پیوسته با کارهایی که منافع ملموس و مادی نداشته باشد، مخالفت میکند و هرکجا که انسان بخواهد کار دل را دنبال کند، مخالفت سرسختانه نشان میدهد. برای نمونه وقتی که شخص بخواهد تجربهای ماورایی و غیرمتعارف پیدا کند، عقل بهشدت واکنش نشان داده و بهکلی وجود چنین دنیایی را منکر میشود (طاهری ۱۳۸۸: ۶۴).
به این ترتیب طاهری، لمس و احساس و تصدیق حلقههای خود را تجربی و دلی معرفی میکند و به همین دلیل امروز یکی از استدلالهای پیروان آن در جلسات مباحثه -که با تعصب روی آن پافشاری میکنند- این است که بُعد عملی عرفان حلقه، تجربهکردنی است، مربوط به عشق است و تا آن را تجربه نکنی، باورش نمیکنی!
گذشته از اینکه این هم توجیهی برای بستن راه نقد است، در واقع این جملات چندان هم از نگاه منتقدان بیاشکال نیست. ناصریفرد در جایی در نقد تجربهگراییِ اندیشههای طاهری که آن را بهنوعی متأثر از پوزیتیویسم میداند، میگوید: بر پایه دلیل عقلی، نیافتن، دلیل بر نبودن نیست (عدم الوجدان لا یدل علی عدم الوجود). ممکن است دست تجربه کوتاه باشد، اما پای عقل بسته نیست (ناصریفرد، ۱۳۹۰: ۱۳۳).
شریفیدوست نیز در نقد پاراگراف یادشده از کتاب «انسان از منظریدیگر» مینویسد: باید توجه داشت که عرفای مسلمان، عقل را نهفقط با شهود قلبی و عرفان معارض نمیدانند، بلکه شأن عقل را تا حد ضابطه و معیار برای تفکیک میان شهود رحمانی و شیطانی بالا بردهاند. به عبارت دیگر عقل را در کنار شریعت به عنوان ملاک راه سلوک و میزان کشف پذیرفتهاند.[۳]
ملاصدرا که پرچمدار «وحدت کشف و برهان» است، تعارض میان برهان حقیقی و کشف یقینی را منتفی میداند و هر دو راه را ناظر به کشف واقع معرفی میکند. ذکر دو نکته در این میان لازم است:
درست است که در پارهای از ساحتها عقل نمیتواند به طور مستقل شهودهای عرفانی را درک کند، حاصل مکاشفه را نفی نمیکند و از این جهت موضع «انکار» ندارد؛ بنابراین بهتر است مؤلف عرفان کیهانی، گفتههای بزرگان عرفان را با خیال خود تفسیر ننماید؛ چنانکه ملاصدرا اشاره کرده است:
برحذر باش که با عقل ناقص خود فکر کنی و منظور عرفا و بزرگان شهود را به دور از حکم عقل بپنداری![۴] (شریفیدوست: ۱۳۹۱: ۳۳-۳۲).
۴-۱. استفاده از مفهوم «قفل ذهنی» (پادشاه لخت نیست، ما بیشعوریم!)
وقتی کسی بهاصطلاح شاهد میشود و در یکی از حلقهها قرار میگیرد، به گفته عرفان حلقه، شبکه شعور کیهانی کار روی فرد را آغاز میکند که این کار نمودهای محسوسی مانند احساس خلسه، احساس گرما یا حرکت نوعی انرژی در بدن، دیدن نورهای مختلف، دیدن تصاویر، گریستن، خندیدن، حرکت برخی اعضای بدن و… خواهد داشت. کسانی که این تغییرات را احساس نکنند، بنا به ادعای حلقه، روی آنها کار میشود و فقط آنها این را حس نمیکنند. علتهای حسنکردن، تشطط ذهنی (آشفتگی ذهنی شدید)، افسردگی و «قفل ذهنی» برشمرده میشود. قفل ذهنی نیز چنین تعریف میشود: قفل ذهنی نتیجه عملی برنامهریزیهای ضمیر ناخودآگاه است که در اکثریت افراد بر مبنای عقل، علم و دانش از دوران طفولیت و کودکی برنامهریزی شده است. در این حالت این برنامه از ورود و حس همه مسائل غیرعقلانی [حلقهها مسائل آسمانی و در نتیجه غیرعقلانی به حساب میآیند] و خارج از چارچوب منطق جلوگیری کرده و چنین اطلاعاتی را سانسور میکند. فرد را از قبول و تجربه متافیزیک محروم میکند و احساسهای مربوط به آن را سانسور میکند. در واقع این نرمافزار اینگونه برنامهریزی شده است که خارج از عقل، علم و واقعیت هیچچیز دیگری نمیتواند وجود داشته باشد و به این دلیل که فرادرمانی برای بیمار بههیچوجه توجیه علمی و عقلانی ندارد؛ در نتیجه نرمافزار ناخودآگاهی اجازه ورود اطلاعات مربوط به آن را نداده و در مقابل آن ایجاد قفل ذهنی میکند و شکستهشدن این قفل ممکن است، مدتی زمان لازم داشته باشد (طاهری، ۱۳۸۸: ۱۲۶-۱۲۵).
همچنین در جای دیگر میگوید: افراد در برخورد با مسائل در صورتی که آنها را در گذشته تجربه نکرده و راجع به آنها آگاهی و اطلاعاتی نداشته باشند، به دو صورت کلی با آنها برخورد میکنند، یا به عبارتی دیگر افراد را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد:
نویسنده میگوید: در اینجا منظور از «ساده»، همان معنی است که عیسی مسیح (ع) در انجیل فرمودند که تا مثل کودکان ساده نشوید، ملکوت خدا را نخواهید دید. این دست در زمینه استفاده از رحمانیت الهی از همه موفقتر هستند (طاهری، ۱۳۸۸: ۱۹۲-۱۹۱).
سپس «افراد دانا» را کسانی مینامد که «نسبت به وقایع پیشداوری داشته و راجع به همهچیز اظهار نظر میکنند؛ ولی در انتها این آمادگی را دارند که دست از پیشداوری برداشته و موضوع را به آزمایش بگذارند…» و «افراد سوپردانا» را کسانی معرفی میکند که «تصور میکنند همه علوم عالم هستی را میدانند و چیزی نمیتواند در پهنه گیتی وجود داشته باشد که از حیطه علم و دانش آنها خارج باشد.» (طاهری، ۱۳۸۸: ۱۹۳)
و در جایی دیگر میگوید «بیطرفنبودن و داشتن موضعگیری منفی و احساس تمسخر نسبت به آن و…» باعث میشود شبکه شعور کیهانی به اسکن شخص نپردازد (طاهری، ۱۳۸۸: ۱۲۶).
با توجه به این مطالب کسانی که از موضع عقل و منطق، حلقهها را زیر سؤال ببرند یا بخواهند از طریق علمی آن را به اثبات برسانند، نمیتوانند اتصالی برقرار کنند و در واقع این خودشان هستند که اشکال دارند؛ نه حلقهها!
این گفتهها یادآور داستانی است درباره پادشاهی که لباس بر تن نداشت. پادشاهی مشکلپسند که لباس هیچ خیاطی را نپسندیده بود، گول خیاط باهوشی را میخورد که او را لخت میکند و میگوید، لباسی آنچنان زیبا الآن به تن شماست که فقط انسانهای باشعور قادرند آن را ببیند! پادشاه هم از ترس آنکه به بیشعوری محکوم نشود، زیبایی لباس را تأیید میکند و با همان وضع در شهر میچرخد. مردم هم از ترس اینکه بیشعور خطاب نشوند، جرأت نمیکنند بگویند لباسی بر تن پادشاه نیست و در آخر یک بچه از روی درخت فریاد میزند که پادشاه لخت است.
در جلسات کلاسهای عرفان حلقه، کسانی که چیزی احساس نمیکنند و اتصالی برقرار نمیکنند نیز ایراد را به خود میگیرند و تصور میکنند چون از منظر عقل و منطق به دنبال پاسخ هستند، نتوانستهاند اتصالی برقرار کنند و از این نظر خود را نکوهش میکنند.
حال آنکه دین ما پر از تأکید بر «تفکر و تعقل» است و «یک ساعت تفکر را برتر از هفتاد سال عبادت» معرفی میکند. در واقع فقط تفکر و تعقل است که به گفته شریفیدوست «معیار برای تفکیک میان شهود رحمانی و شیطانی» است. آنچه پیروان حلقه نمیدانند این است که هر شهودی رحمانی نیست. شیطان هم سیر و سلوک دارد و به صرف اینکه ما احساس خلسه و درک ماوراء داشتیم، نمیتوانیم بگوییم متصل به رحمانیت خدایی شدهایم و به تنها شکلی که میتوان تفاوت این دو را فهمید، استفاده از عقل و منطق و علم و استدلال است که در عرفان حلقه نکوهیده میشود تا دستشان باز نشود.
[۱]. نقل به مضمون: ر.ک. «انسان و معرفت» صص ۱۰۲-۱۰۰
[۲]. در کلاسها به ما گفته میشد، خداوند «مطرب» است و شبکه شعور کیهانی یا هوشمندی حاکم بر جهان «ساز» اوست که قرار است با آن «آهنگ» که همان «قوانین» حاکم بر جهان است، بنوازد و به امور دنیا رسیدگی کند. در واقع از این الگو که در ذهن ایرانی-اسلامی سبقه دارد، مبنی بر اینکه خدا به وسیله قوانین و اسباب دنیا را اداره میکند، استفاده میشود تا وجود شبکه شعور کیهانی توجیه شود. برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به «انسان از منظری دیگر»، ص ۵۱.
[۳]. نویسنده ارجاع میدهد به «قواعد التوحید»، نوشته ابوحامد ترکه، انتشارات بوستان کتاب، ص ۴۰۴
[۴]. نویسنده ارجاع میدهد به «اسفار»، ج ۸، ص ۱۴۲
منابع:
- طاهری، محمدعلی (۲۰۱۱)، انسان و معرفت، ارمنستان، گریگور تاتواتسی
- طاهری، محمدعلی (۲۰۱۱)، عرفان کیهانی، چارلستون (آمریکا)، کریت اسپیس (یک شرکت آمازون)
- طاهری، محمدعلی (۱۳۸۸)، انسان از منظری دیگر، تهران، نشر بیژن، چاپ نهم
- مظاهریسیف، حمیدرضا (۱۳۹۱)، «پرسش از عرفان حلقه»، نگاهی متفاوت به عرفان حلقه، تهران، مؤسسه علمی-فرهنگی بهداشت معنوی، چاپ اول
- شریفیدوست، حمزه (۱۳۹۱)، «عرفان حلقه»، نگاهی متفاوت به عرفان حلقه، تهران، مؤسسه علمی-فرهنگی بهداشت معنوی، چاپ اول
- ناصریراد، علی (۱۳۹۰)، افسون حلقه، تهران، سایان، چاپ اول