بهداشت معنوی؛ سفیروت در ادبیات کابالا به معنی تجلیات خدا است. خداوند تجلیات فراوانی دارد ولی ده مورد از این تجلیات بسیار مهم هستند. پایینترین تجلی الهی در شخینا یا ملکوت نام دارد. که به صورت مؤنث نشان داده میشود. شخینا به عنوان دختر یا همسر ذات الهی که از او دور افتاده معرفی میشود. لغت شخینا به معنای سکینه و آرامش است.
دربارۀ مصداق شخینا سخنان فراوانی گفته شده است. اسحاق لوریا کابالیست قرن شانزدهم، شخینا را نمادی از تبعید بنیاسرائیل تلقی میکرد. پیروان معتقد بودند که آوارگی بنیاسرائیل برای این است که انوار پراکنده شخینا را جمعآوری کنند و به سرزمین موعود بازگردند.
حسیدیمها (شاخهای از کابالا) انوار پراکنده خدا در عالم ماده را شخینا میدانند، که از ذات الهی جدا شده و در ظلمات پراکنده شده است و انسان باید آن انوار پراکنده را جمع کند. بنابراین شخینا در وجود انسان سکنی میگزیند. البته یهودیها معتقد بودند که فقط در قوم بنیاسرائیل این حضور الهی را میتوان یافت.
تحت تأثیر تفکر گنوسی که به سوفیا خدای حکمت قائل بودند و او را الهه و در چهرهای مؤنث معرفی میکردند، کابالیستها هم شخینا را به عنوان الهه حکمت و دانایی معرفی نمودند.
در عرفانهای نوظهور و متاثر از کابالا شخینا به تدریج جایگاه ویژهای پیدا کرد، آنها معتقد شدند که تجلی خدا در عالم ماده در زنان برجستهتر است. و خدا را در این زندگی مادی میتوان با خصلت های زنانه شناخت. این رویکرد تا بدانجا پیش رفت که ادیان را به ارائه چهرهای مردانه و خشن از خدا محکوم کرد و کوشید با نوعی فمینیسم الهیاتی چهره مؤنث خدا را مورد تأکید قرار دهد.
یکی از نکات مهم در تمایز چهرۀ مذکر و مؤنث خدا این بود که خدای مذکر خدایی قدرتمند، خشمگین، برتری طلب، فرمان روا، تکلیف گذار، مجازات گر و تهدید کننده به عقاب است. او در آسمانهاست و مراقب است تا اگر انسان خطا کرد او را مجازات کند. اما خدای مؤنث مهربان است، در قلبها جا دارد، برتری جو نیست و طرفدار عشق و صلح جهانی است. به جای اطاعت از مردم میخواهد که با هم مهربان باشند و زمین را به جایی آرام و لذتبخش برای زندگی تبدیل کنند. او در قلب ما جا دارد و از درون ما را هدایت میکند. بنابراین اگر به آنچه دلت میخواهد عمل کنی، در واقع به خواست خدا عمل کردهای. هیچ تکلیفی وجود ندارد، هیچ لوحی از آسمان نیامده تا وظایف ما را مشخص کرده باشد. جهنمی وجود ندارد و همه در نهایت به بهشت میروند، پس بهتر است که با هم مهربان باشیم و از خشونت و جنگ دست برداریم.
برای تأیید و موجه کردن چهره مؤنث خداوند، الههها در فرهنگها و اساطیر گوناگون اهمیت بسیاری پیدا کردند. گایا الهه زمین در سنتهای شرکآمیز پیشامسیحیت در اروپا، شاکتی، کالی و لاکشمی در بین الهههای هندی و تأکید بر الوهیت حضرت مریم (علیهاالسلام) در تفکر مسیحی به عنوان مادر خدا و خدای مادر، از سوی شبهجنبشهای معنوی مورد توجه قرار گرفته است.
براساس اساطیر کتاب تورات، حوا به عنوان نمادی از جنبۀ زنانه خدا و حامل حکمت سوفیایی کسی است که دعوت شیطان را میپذیرد و از درخت علم و دانایی میخورد و آدم را هم به سوی این درخت میبرد. این داستان در تفاسیر نمادین کابالایی کاملا جنبهای مثبت پیدا میکند. انسان برای تکامل نیاز به علم و دانایی دارد و شیطان میتواند الهام بخش او باشد. اگر چه شیطان به عصیان فرامیخواند، ولی نتیجۀ الهامات او آزادی و آگاهی و باز شدن چشم و گوش است.
آدم (علیهالسلام) به عنوان نمادی از مذکر نمیتوانست با این منبع الهام بخش ارتباط برقرار کند، به همین علت حوا (علیهاالسلام) واسطه دریافت بود و راه آدم (علیهالسلام) را به سوی دانایی گشود.
طرفداران شبهجنبشهای معنوی و عرفانهای نوظهور معتقد هستند، ما برای غلبه بر بحرانهای کنونی جهان به نوعی معنویت زنانه نیاز داریم، به یک انرژی مؤنث محتاجیم. دنیای ما به شدت خشن، نا آرام و نامهربان شده است. نور آگاهی از بین رفته و مردم در جهالت و نادانی به جنگ و خشونت و تخریب جهان مشغولند.
زنان باید بیایند، به الهامات درونیشان اعتماد کنند و راه آینده جهان را به سوی صلح و آرامش و شادی و رفاه بگشایند. زنان، پیامآوران عصر جدید و قابلههای زمینی نو هستند. جهانی متفات که در حال تولد است.
همانطور که میبینید، با مغالطههای الهیاتی و تفسیرهای ذوقی و شاعرانه، فلسفه جذابی برای شبه جنبشهای معنوی شکل گرفته است. آنها نوعی معنویت بدون دین را ترویج میکنند که به خواستههای انسانی ارج مینهد و نقش خدا و طاعت الهی را آنطور که در ادیان بیان شده از بین میبرد. در این نگرش خدا بیش از اینکه حاکمی قدرتمند باشد، خدمتگزاری مهربان است، که میخواهد بشر به خواستههایش برسد و از زندگی دنیوی لذت ببرد.
لینکهای مرتبط:
کابالا؛ جادویی کهن برای عصر جدید