- نقد چهارم) انحصار کمال در آگاهی
نویسنده در اصل ۲۷ نوشته است:
چیزهایی که میتواند انسان را به کمال برساند فقط آگاهی و ادراک توان بالقوّه الهی است؛ یعنی در مسیر کمال از کسی پرسیده نمیشود که چه قدرتی دارد بلکه پرسیده میشود به چه آگاهیهایی رسیده و به چه درکی نائل گشته است.
این نکته تا حدودی ابهام دارد و با توجه به آنچه نویسنده در جای دیگر گفته: منظور ایشان بیشتر روشن میشود:
بخش دیگری از دانشهای ماورایی، دانش کمال است که شامل کلّیّه آگاهیهایی است که در مسیر کمال به آنها نیازمند هستیم و همانگونه که بررسی خواهد شد، تنها بخشی از داشتههای انسان را تشکیل میدهد که قابل انتقال به زندگی بعدی است. این داشتهها فقط آن بخش از ادراکات انسان را تشکیل میدهد که در حیطه کمال مطرح است؛ مانند درک اناالحق، درک وحدت، درک جمال الهی و…[۱]
… نتیجه اعمال انسان و پایان نامهای که او برای خود از بازی دنیا مینویسد، دارای اهمیت است و نه خود اعمال. در نتیجه، ماحصل همه زندگی انسان در میزان درک او از دانش کمال و نتیجه گیری اعمال او خلاصه میشود.[۲]
کوشش نویسنده در این مطلب اثبات چیزی است که در زندگی دنیا برای انسان حاصل شده و قابل انتقال به زندگی بعدی او در آخرت است؛ وی، تنها آگاهی را قابل انتقال به آخرت میشمارد و نه اعمال را. این در حالی است که در باورهای دینی، آنچه در آخرت برای انسان میماند هم عقیده و هم عمل است. هم اعمال انسان برای او مجشم میشود (تجسّم اعمال) و هم عقاید (تجسّم عقیده) و انسان در سرای دیگر رهین اعمال و باورهای خود است؛
برخی آیات که بر تجسّم اعمال دلالت دارند؛
کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ:[۳]
هر کسی در گرو اعمال خویش است،
وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى:[۴]
برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست و تلاش او بزودی دیده میشود،
وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ:[۵]
و جز به آنچه انجام میدادید کیفر داده نمیشوید،
یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَدًا بَعِیدًا [۶]
روزی که هر کس، آنچه را از کار نیک انجام داده، حاضر میبیند؛ و آرزو میکند میان او، و آنچه از اعمال بدانجام داده، فاصله زمانی زیادی باشد.[۷]
این آیات، با صراحت، از حضور یافتن اعمال انسان در آخرت خبر میدهد. شهید مطهری رحمه الله میگوید:
از قرآن کریم و اخبار و روایات پیشوایان دینی چنین استنباط میشود که نه تنها انسان باقی است و جاوید میماند، اعمال و آثار انان نیز به نحوی ضبط و نگهداری میشود و از بین نمیرود و انسان در نشئه قیامت تمام اعمال و آثار گذشته خود را «مصور» و «مجششم» میبیند و مشاهده میکند. اعمال و آثار خوب با صورتهای بسیار زیبا و جالب و لذت بخش تجسم مییابند و به صورت کانون لذت و بهجت درمی آیند، و اما آثار بد انسان با صورتهای بسیار زشت و وحشت زا و مهیب و موذی تجسم مییابند و به صورت کانون درد و رنج و عذاب درمی آیند.[۸]
بنابراین تنها نتیجه عمل انسان مورد توجه نیست بلکه خود اعمال نیز درباره انسان مورد توجه است و نمیتوان کمال را در آگاهی حاصل از اعمال خلاصه نمود.
مولوی میگوید:
آنچه کردی اندر این خواب جهان * گرددت هنگام بیداری عیان
تا نپنداری که این بد کردنی است * اندر این خواب و ترا تعبیر نیست
بلکه این خنده بود گریه و زفیر * روز تعبیرای ستمگر بر اسیر
گریه و درد و غم و زاری خود * شادمانی دان به بیداری خود
ای دریده پوستین یوسفان * گرگ برخیزی از این خواب گران[۹]
امام خمینی قدس سره، مطلب زیر را از شیخ بهایی نقل کرده آن را تأیید میکند:
بعض اخبار دلالت میکند بر تجسم اعتقادات نیز. پس، اعمال صحیحه و اعتقادات صحیحه به صور نورانیه نیکو منظری ظاهر میشوند که باعث میشوند کمال سرور وایتهاج را از برای صاحیشان؛ و اعمال سیئه و اعتقادات باطله ظاهر میشوند به شکل صُوَر ظلمانیه مستقبحه که باعث میشوند برای صاحبشان غایت اندوه دردناکی را. چنانچه جماعتی از مفسرین گفتهاند در ذیل آیه شریفه یَومَ تَجِدُ کُلُّ نَفسٍ ما عَمِلَت مِن خَیرٍ مُحضَرًا وما عَمِلَت مِن سوءٍ تَوَدُّ لَو اَنَّ بَینَها وبَینَهُ اَمَدًا بَعیدًا و ارشاد میکند ما را به سوى این معنى قول خداى تعالى: یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ [۱۰]
الّا به و کسانی که در آیه شریفه تقدیر قائل شدند و گفتهاند:
لِیُرَوْا جَزاءَ أَعْمَالَهُمْ و ضمیر «یره» را به عمل بر نگرداندند، دور افتادند از حق.[۱۱]
حاصل سخن در این چند اصلی این که: اولاً: قدرت و کمال، همیشه در برابر یکدیگر نیستند تا دو گونه عرفان قدرت و کمال داشته باشیم. ثانیاً: نکوهش ترس و اندوه به طور مطلق و نیز ستایش شادی و آرامش به طور مطلق با آموزههای قرآن کریم منطبق نیست. ثالثاً: آگاهی از اسرار دیگران را نیز نمیتوان به طور مطلق نکوهیده دانست؛ چون برخی از انان ها به از اسرار دیگران آگاهاند. رابعاً: منحصر نمودن کمال، در آگاهی، نادرست است. تقسیم بندی عرفان به عرفان قدرت و عرفان کمال، در قالب شبکه مثبت و شبکه منفی، با معیارهای قرآنی منطبق نیست چنانکه انحصار کمال در آگاهی، با آموزههای قرآن کریم در تقابل است.
نویسنده در اصل بعدی به ضرورت بازگویی و ارائه اطلاعات شبکه مثبت به دیگران اشاره نموده است.
پی نوشت:
[۱] انسان از منظری دیگر، ص ۲۱۲.
[۴] نجم: ۳۹ و ۴۰.
[۵] صافات: ۳۹.
[۶] آل عمران: ۳۰.
[۷] برای موضوع تجسم اعمال ر.ک به محمّد حسین طباطبایی، الیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱، صی: ۴۲۶، عبدالله جوادی آملی، تسنیم؛ تفسیر قرآن کریم، ج ۲ ص ۴۷۵ به بعد، ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۳، ص: ۵۰۶ ، محمّد باقر مجلسی، بحارالأنوار، ۷، ص۲۲۸ ، درباره تجسم اعتقادات ر.ک به: صدرالدین محمّد الشیرازی، الشواهد الربویه فی المناهج السلوکیه، تصحیح و تعلیق: سید جلال الدین آشتیانی، مشهد، المرکز الجامعی للنشر، ۱۳۶۰، ص ۳۲۹ و صدرالدین محمد الشیرازی. البدأ و المعاد، به تصحیح جلال الدین آشتیانی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۵۴، ص ۴۶۴.
[۸] مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۲، ص ۵۲۷.
[۹] مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ۴ ، بیتهای ۳۶۶۳-۳۶۶۷
[۱۰] در آن روز مردم به صورت گروه های پراکنده (از قبرها) خارج میشوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود.
[۱۱] امام خمینی، شرح چهل حدیت، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۷۶، ص: ۴۳۹.
خوب جنابعالی عملت رو هم با خود ببر اما نمیدونم چه جوری میشه اینکار رو کرد؟
ما همین آگاهی ها رو ببریم کافیه چون همین ها روی اعمال همین دنیامون اثر مثبت گذاشته
ضمنا کسب معرفت مکانیکی نیست بلکه از مسیر تعقل و تفکر و تدبر عبور میکند و از همان جنس است.
استاد طاهری اگه اگاهی شو به دیگران تعلیم نمیداد مشکلی براش پیش نمی اومد,اگاهی دادن گناهه ,ذکات اگاهی رو دادن گناهه,البته ظرفیت پیمانه ها کوچیکه که اینجور باعث دردسر شده,بهتره برای حل مسایل این قبیلی جای دیگه دنبال جواب گشت.