روشن است که هدف اصلی استکبار جهانی تسلط بر کل دنیا است و این موضوع را با عناوین مختلفی همچون جهانی سازی و نظم نوین جهانی می شناسیم. چهره واقعی این زیاده طلبی به طور مشهود در جریان دو جنگ جهانی اول و دوم خود را نشان داد. بد نیست بدانید که بزرگترین کشتار کل تاریخ بشریت به خلاف تصور عمومی ما نه در زمان حمله مغول ها و نه در زمان لشگرکشی اسکندر مقدونی اتفاق نیفتاده است. بلکه در طول وقوع جنگ جهانی اول و دوم که مجموعا ۱۰ سال به طول انجامید، تنها ۰۰۰/۰۰۰/۹۰ (نود میلیون) انسان کشته شده اند. البته این رقم تنها آمار کشته شدگان است و آمار مجروحین و بی خانمان ها و …. را به محل خود واگذر می نمائیم.
پس از این چهره نمایی آشکار خوی کثیف استکبار که نتایج لازم را به همراه نداشت، مستکبرین به دنبال اجرای شیوه جدیدتری برای تسلط بر دنیا برآمدند که اولا بسیار غیرمحسوس و ثانیا کم هزینه و پایدارتر باشد. نقطه شروع این نقشه را می توان به تاسیس سازمان ملل و ساختار بیمار آن برگرداند. پس از گذاردن موفق سنگ بنای شیوه جدید، انجام مراحل بعدی یعنی نهاد سازی های مختلف برای مدیریت کلیه شئون مردم دنیا آغاز گردید. در این مرحله شاهد شکل گیری نهادهایی به ظاهر بین المللی ولی در باطن تحت لوای مدیریت صهیونیست ها بوده ایم. تاسیس سازمان هایی همچون بهداشت جهانی، اقتصاد جهانی، شورای امنیت، حقوق بشر جهانی و … را می توان نمونه ای از این نهاد سازی ها دانست که امروز به طور واضح تبدیل به ابزاری برای گسترش هرچه بیشتر سلطه مستکبرین، و اهرم فشاری برای ملت های انقلابی همچون مردم ایران گردیده است.
یکی از مقولاتی که به دلایل متعدد مدیریت آن برای نظام سلطه بسیار حیاتی است، مساله دین و معنویت است. البته شاید در ابتدا اهمیت این مساله برای آنان چندان روشن نبود ولی می توان گفت دلایلی که در ادامه به آن ها اشاره می شود، درجه ضرورت مدیریت این مساله را برای آنان دوچندان نمود:
- نقش اساسی معنویت برای ایجاد تغییرات. معنویت جزء عمیق ترین لایه های وجودی انسان است که در صورت تغییر سایر ابعاد و شئون زندگی بشر را نیز تحت تاثیر خود قرار می دهد.
- موج افسار گسیخته روی آوردن مردم سراسر دنیا به مکاتب معنوی مختلف در دهه های گذشته. طبق آمار برخی مراکز تحقیقاتی در دنیا امروزه نزدیک به ده هزار جنبش معنوی نوظهور در دنیا داریم که شیب نمودار رشد آن در چند دهه اخیر بسیار زیاد تر شده است. بحث از علل پیدایش و گرایش مردم به سمت این جبش ها در جای خود قابل تامل است. منتهی یکی از علل عمده که اکثر پژوهشگران این حوزه به آن اشاره نموده اند عامل سرخوردگی بشر از مدل نامناسب زندگی مادی و بی جواب ماندن نیازهای فطری بشر در رابطه با رشد معنوی است. این سرخوردگی ممکن است در مراحل بالاتر موجب پیدایش شورش و شاید جنبش هایی هدفمند علیه نظام سلطه شود، چرا که عامل اصلی و پشتیبان فکری سبک زندگی غربی و تمام بحران های حاصل از آن، کسی جز سردمداران نظام سلطه کنونی نیستند.
- پیروزی انقلاب اسلامی ایران. با نگاهی عمیق به مبانی انقلاب اسلامی ایران می توان گفت: شکل گیری این انقلاب مبتنی بر بازخوانی آموزه های ناب معنوی مکتب تشیع واجرای آنان توسط امام خمینی (ره) بود؛ و به یک معنا می توان گفت انقلاب اسلامی ایران یکی از تاثیرگذارترین جنبش های معنوی نوظهور در دوران معاصر جهان است. یکی از شاخصه های این انقلاب که نگاه خصم آلود مستکبرین را به سمت خود جلب نمود شعار استکبارستیزی آن بود، و همین موضوع باعث شد که سلطه طلبان نهادسازی برای مدیریت مساله دین و معنویت را سرعت بیشتری ببخشند.
- مشروعیت بخشی به نظام سلطه. با توجه به دو عامل قبلی، سومین عامل محرک برای مستکبرین جهانی برای ورود به مساله مدیریت معنویت در دنیا می تواند، نقش ویژه این موضوع در مشروعیت بخشی برای بقای نظام سلطه باشد. چرا که اگر آنان به صورت پیش دستانه اقدام به این امر نمایند می توانند علاوه بر جلوگیری از شورش بشریت بر علیه نظام ناعادلانه کنونی، در جریان فرآیند مدیریت معنویت در دنیا، آموزه های به ظاهر معنوی هماهنگ با نظام استکباری را برجسته نموده و به وسیله آن چند صباحی دیگر حکمرانیشان بر عالم را ادامه دهند.
حال سوال این است که چگونه ممکن است مقوله دین را در قالب ساختاری به ظاهر جهانی مدیریت کرد؟ زیرا علی القاعده اولین قدم در این راستا باید یکپارچه سازی ادیان و مکاتب معنوی دنیا باشد، که عملا امری محال است. در جواب باید گفت: نظام استکباری متوجه این مساله بوده و به همین خاطر استراتژی های مختلفی را در این راستا در دستور کار خود قرار داده است که از شواهد و قرائن مختلف می توان به آن پی برد.[۱] در این نوشتار به تناسب موضوع مورد بحث به صورت اجمالی به برخی از این استراتژی ها اشاره می نمائیم.
- تاکبد بر آموزه های اخلاقی. در تمامی ادیان اصیل و حتی مکاتب شبه دینی سه عنصر اخلاق، اعتقادات، احکام (شرایع دینی) را می توان یافت. روشن است که برای رسیدن به هدف مورد نظر یعنی طرح مساله دین واحد جهانی، تاکید بر عناصر اعتقادی و یکپارچه سازی در این حوزه تقریبا امری غیر ممکن است چرا که عمدتا هر مکتب
ی اندیشه خود را حق می داند و مابقی را باطل. با کمی تامل می توان دریافت که تقریبا مانع مشابهی نیز در حوزه شرایع دینی نیز وجود دارد. پس بنابراین بهترین جنبه ادیان که احتمال ایجاد یک شبه هارمونی در آن قوت بیشتری دارد، محدوده آموزه های اخلاقی ادیان و مکاتب معنوی است. پس باید توجه به این بعد را در افکار عمومی دنیا، خصوصا معتقدین به آن مکتب برجسته نمود. چرا که اکثر آموزه های اخلاقی، عناصری کیفی بوده و هنگامی که بدون در نظر گرفتن مبانی اعتقادی آن مکتب برجسته شوند، به راحتی با کمی تحریف و برداشت متفاوت می توان التقاط در آن ایجاد کرد و به ظاهر یکپارچه سازی و یکسان بودن آنان را در مکاتب مختلف ادعا نمود.
بنابراین به طور خلاصه می توان گفت: خمیر مایه دین واحد جهانی، آمیزه ای از آموزه های اخلاقی التقاطی ادیان و مکاتب مختلف خواهد بود، که در قالب اساسنامه ای اخلاقی به تصویب خواهد رسید. این اساسنامه پس از تصویب در نهاد های بین المللی و مورد پذیرش واقع شدن آن توسط پیروان ادیان مختلف، تاثیر خود را به مرور بر حوزه های اعتقادی و شریعتی نیز خواهد گذاشت. بدین ترتیب عملا در آینده ای نه چندان دور، اگرچه شاهد توجه بیش از پیش به مقوله دین در صحنه مجامع بشری خواهیم بود، ولی دین کارآیی لازم یعنی رشد و تعالی بشری و مبارزه آن با موانع بزرگ در این مسیر همچون حاکمیت سلطه بر عالم را از آن نمی توان انتظار داشت.
- استحاله آموزه های معنوی مکاتب. همانطور که در مورد قبل اشاره شد، حوزه آموزه های اخلاقی و معنوی ادیان هنگامی که بدون توجه به مبانی اعتقادی به آنان پرداخته شود، زمینه تحریف و التقاط در آن بسیار بالاست. همچنان که در اکثر جنبش های عرفانی منحرف این مساله را می توان مشاهده نمود: که معارف بلند عرفانی و معنوی، بدون آن که با میزان آموزه های اعتقادی صحیح حدودشان مشخص شود، نه تنها باعث رشد بنیادین در پیروان آن جنبش نخواهد شد، بلکه موجبات انحراف اساسی آنان را نیز فراهم می نماید.
برای ایجاد تحریف در آموزه های معنوی ادیان مختلف، مجریان این ماموریت باید تسلطی کامل بر حوزه های مختلف ادیان داشته باشند، تا بتوانند در وهله عملیاتی نمودن پروژه دین واحد جهانی با پیروان و رهبران ادیان مختلف تعامل نموده و به ظاهر هارمونی میان ادیان مختلف را ایجاد نمایند. منتهی همانگونه که قبلا بیان شد اولویت اصلی در ایجاد این هماهنگی باید در برجسته سازی آموزه های معنوی هماهنگ با اهداف نظام سلطه باشد.
از مکاتب دینی مطرح در دنیا که آموزه های معنوی آنان ظرفیت بالایی در جهت اولویت مذکور دارد، مکتب هندوئیسم و بودیسم می باشد. بررسی ابعاد مختلف هماهنگی این مکاتب با نظام سلطه بحث مشروحی را می طلبد، ولی به عنوان نمونه می توان به وجود آموزه تناسخ در این دو مکتب اشاره نمود که ارتباط مستقیمی با سلطه پذیر شدن جامعه معتقد به این اصل دارد. همچنان که نمونه بارزی از این سلطه پذیری را در کشور هندوستان در موارد متعددی همچون تسلط چند صد ساله استعمار بر این کشور و نظام طبقاتی کاستی موجود در آن می توان پیدا نمود.
مستکبرین نیز به خوبی به این ظرفیت پی برده و مشغول بهره برداری از آن می باشند. چنان که در فضا سازی رسانه ای دنیا می بینیم که رهبران معنوی منتسب به این دو مکتب همچون دالایی لاما[۲] راوی شانکار[۳] به عنوان رهبرانی فراملیتی مطرح می شوند و حضور پر رنگ آنان در نشست های بین المللی که بعضا با حمایت مستقیم صهیونیسم برگزار می شود، جزء لاینفک این برنامه ها محسوب می شود.
البته این ظرفیت سنجی و استفاده از آن محصور به چند دهه گذشته نیست و شاید بتوان سرآغاز آن را به برگزاری پارلمان ادیان سال ۱۸۹۸ در آمریکا برگرداند که نقطه شروع رسمی حضور رهبران هندویی همچون ویوکاناندا، راما کریشنا، ماهاریشی ماهش[۴] و… در مهد تمدن غرب یعنی آمریکا گردید. به گونه ای که امروزه اصطلاح “شرقی سازی غرب” را از زبان پژوهشگران حوزه دین پژوهی دنیا می توان شنید.
در کنار همه این توجهات، برجسته سازی و ترویج آموزه های شرک آلود مکاتب شرقی در فیلم های هالیوودی در سال های اخیر، نشانی دیگر بر اهمیت استراتژیک ترویج این آموزه ها برای نظام سلطه می باشد. همچنان که فراگیر شدن این آموزه ها از طریق جنبش های گیاه خواری و یوگا و در قالب هایی همچون ورزش و با شعارهای سلامت تن و روان، هشداری است نسبت به رسوب و التقاط این اندیشه ها و نزدیک شدن به دگرگونی معنویت سایر ادیان در راستای پذیرش ساختار نظام سلطه.
- گفتگوی ادیان. بدون تردید یکی از مراحلی که برای رسیدن به هدف طرح دین واحد جهانی باید عملیاتی گردد، مساله گفتگوی ادیان و ترویج آن در سراسر دنیا است. شواهد فراوانی حمایت سردمداران استکبار جهانی را در چند سال اخیر، از مساله گفتگوی ادیان نشان می دهد، که به برخی از آن ها اشاره می نمائیم:
الف) تاسیس بخش رسمی گفتگوی ادیان در کاخ سفید که مجری طرح پژوهشی کلانی در این حوزه است که تاکنون بیش از ۲۰۰ مرکز تحقیقاتی و دانشگاه های برجسته آمریکا را با خود همراه نموده است. پیام تصویری اختصاصی باراک اوباما در راه اندازی این بخش نشان از توجه ویژه دستگاه حاکمه این کشور به این موضوع دارد.
ب) اجلاس سران و رهبران دینی و معنوی هزاره صلح ج
هانی توسط سازمان ملل. این نشست در آگوست ۲۰۰۰ در سازمان ملل متحد تشکیل جلسه داد و طی آن ۱۲۰۰ شخصیت از ۱۱۰ ملیت دنیا گردهم آمدند. این اجلاس اولین اجتماع بزرگ رهبران دینی در تاریخ سازمان ملل بود. هدف آن ایجاد یک تکیهگاه میان دینی برای نیرومندکردن نظام سازمان ملل در جهت ورود رهبران جهان در فرآیند صلح جهانی بود. دستاوردهای این اجلاس از جمله امضای تفاهمنامه صلح جهانی از سوی هیاتهای حاضر و توافق برای گسترش و بسط ایجاد یک شورای بینالمللی دینی که در دسترس دبیرکل و جامعه جهانی سازمان ملل متحد باشد، بود. این نهاد رهبران دینی و مذهبی را از طریق ایجاد همکاری میان آنها و دولتها، رهبران مدنی و نهادهای مناطق مختلف دنیا را در عرصه حل مسائل جهانی وارد میکند.
ج) نامگذاری هفته اول فوریه هرسال به عنوان هفته هارمونی بین ادیان توسط سازمان ملل و برگزاری کنگره سالانه در محل مجمع عمومی این سازمان با حضور رهبران ادیان مختلف از سراسر دنیا. پیشنهاد نامگذاری هفته اول فوریه به عنوان هفته هارمونی ادیان، اولین بار توسط پادشاه اردن در سازمان ملل در نشست سالانه این مجمع در ۲۰۱۰مطرح گردید. و از سال ۲۰۱۱ تا کنون هفته اول فوریه در سازمان ملل برنامه ای با حضور رهبران ادیان و جنبش های معنوی برگزار می گردد.
د) برگزاری پارلمان ادیان جهان. این رویداد در واقع احیای پارلمان ادیان جهان بود که در سال ۱۸۹۸ در آمریکا برگزار شده بود. این همایش با وقفه ای صد ساله از سال ۱۹۹۸ از سر گرفته شد و هر پنج سال یک بار برگزار می شود. حمایت صریح سازمان های صهیونیستی از این رویداد و نقش برجسته دانشگاه آکسفورد در هماهنگی ۱۴ مرکز فعال در حوزه بین الادیانی دنیا برای برگزاری این پارلمان ابعاد پشت صحنه این پارلمان را روشن تر می نماید. نشست اخیر پارلمان ادیان در سال ۲۰۰۹ در ملبورن استرالیا برگزار شد که حمایت سازمان های صهیونیستی از آن به طور روشنی خودنمایی می کرد.[۵] نشست بعدی در سال ۲۰۱۴ در کشور بلژیک برگزار خواهد شد.
ه) حضور شخصیت های برجسته نظام سلطه در نشست های مختلف بین الادیانی و در برخی موارد تاسیس مراکز بین الادیانی توسط این افراد. نمونه هایی از این دست را می توان در تاسیس مرکز بین الادیانی تونی بلر توسط آقای تونی بلر (نخس وزیر سابق انگلیس) و حضور شخصیت هایی همچون خانم رایس (وزیر امور خارجه آمریکا) در کنگره ادیان ۲۰۱۲ در واشنگتن و شیمون پرز (رهبر رژیم صهیونیستی) در کنگره ادیان قزاقستان
و) یکی از مجامع ویژه مورد هدف جهت ترویج موضوع گفتگوی ادیان، حوزه کشورهای اسلامی می باشد، که با نگاهی گذرا می توان نمونه های فراوانی از آن را خصوصا در کشورهای اسلامی که رهبران آنان همسو با استکبار جهانی گام بر می دارند مشاهده نمود. مواردی همچون تاسیس مراکز دائمی و همایش های بزرگ بین الادیانی در کشورهای قزاقستان، ارمنستان، ترکیه، اردن[۶] و … نمونه هایی از این دست است. در این میان تاسیس مرکز بین الادیانی عربستان با حمایت مستقیم پادشاه این کشور که همواره در روابط خود حتی با دیگر گروه های مسلمان رویکردی تکفیری داشته است، دیکته ای بودن ترویج این مساله در میان کشورهای همسو با استکبار را بهتر نشان می دهد.
شاید در این جا این سوال پیش بیایدکه مساله گفتگوی ادیان در مکتب اسلام نیز مقوله ای پسندیده است که در سیره اهل بیت (علیهم السلام) نیز به روشنی دیده می شود؛ پس چرا وقتی همین موضوع از طرف دولت های غربی مطرح می شود مادر مقابل آن موضع گیری می کنیم؟
جواب این سوال نیازمند بررسی ابعاد مختلف این موضوع از زاویه نگرش اسلامی و رویکرد جاری آن در دنیا می باشد. در این جا تنها به یکی از اصلی ترین تفاوت میان این دو رویکرد اشاره می کنیم وآن این که محور اصلی در پرداختن به موضوع گفتگوی ادیان در مکتب اسلام بحث حاکم بودن روح حقیقت جویی بر سراسر این موضوع است، در حالی که نوع رایج گفتگوی ادیان مطرح در دنیا رویکردی کاملا پلورالیسمی در خود دارد و جایی برای بحث پیرامون اصلی ترین حقایق هستی در آن دیده نمی شود.
با اندکی تامل در مباحث مطرح شده در تحرکات بین الادیانی مورد حمایت استکبار می توان دید که بحث پیرامون موضوعات مهمی همچون اعتقاد به خداوند، عدالت، فرجام زندی بشر و…، جای خود را به طرح موضوعات حاشیه ای همچون محیط زیست، بحران آب و صلح وامنیت و… داده است؛ و روشن است که ریشه بسیاری از همین بحران ها در نوع نگرش تحریف شده برخی ادیان به موضوعات اصلی مذکور و عملکرد ظالمانه سران استکبار جهانی است.
موارد مذکور برخی از اصلی ترین راهکارهای در دست اجرای استکبار جهانی در راستای اعمال مدیریت در حوزه معنویت بود که بیان شد. اما شاید مهمتر از بستر سازی برای این مساله، محتوایی باشد که در قالب دین جهانی قرار است مطرح گردد. یکی از جنبش های به ظاهر معنوی که ظرفیت خوبی برای استفاده در این مسیر داشت، جنبشی است با عنوان تفکر نوین (New Thought). این جنبش که از حدود یکصد و پنجاه سال پیش و با ورود مباحثی همچون هیپنوتیزم به حوزه درمان، توسط شخصی به نام فینیس کوئیمبی[۷] شکل گرفت، به مرور گسترش فراوانی در غرب، خصوصا آمریکا، پیدا کرد. در مدت کو
تاهی موج تفکر نوین، که حالا علاوه بر مباحث درمانی موضوعاتی همچون موفقیت در زندگی، آرامش و معنویت را نیز در بر می گرفت، سراسر ایالات متحده آمریکا و بسیاری از کشورهای غربی دیگر را نیز درنوردید. در این میان شخصیت های کوچک و بزرگ فراوانی وارد این عرصه شده و سازمان های مختلفی را پایه گذاری نمودند. بررسی هماهنگی آموزه ها و رهبران این جنبش به ظاهر معنوی، با اهداف نظام سلطه مجال دیگری را می طلبد و از حوصله این نوشتار بیرون است، ولی تنها به این نکته به صورت سربسته اشاره می کنم که حمایت واضح سردمداران دولت آمریکا از دهه ۶۰ میلادی به بعد از این جنبش و عضویت برخی از مطرح ترین نویسندگان و رهبران معنوی دنیا در اندیشکده ها و سازمان های وابسته به این جنبش در دوران معاصر، نیازمند دقت بیشتر پژوهشگران عرصه دین و معنویت در داخل کشورمان را می طلبد.
[۱] . بحث مفصل پیرامون مراحل شکل گیری و استراتژی های به کار گرفته شده توسط استکبار برای طرح دین نوین جهانی در کتابی با عنوان “پیش به سوی دین واحد جهانی” نوشته حمیدرضا مظاهری سیف، موسسه بهداشت معنوی بررسی شده است.
[۲] . رهبران بودائیان جهان
[۳] . شری شری راوی شانکار، پایه گذار و رهبر بنیاد بین المللی هنر زندگی که در حال تبدیل شدن به یکی از بزرگترین جنبش های معنوی حال حاضر دنیا می باشد. طبق آخرین اطلاعات منتشر شده تعداد افرادی که تحت پوشش برنامه های مختلف این بنیاد در سراسر جهان قرار دارند، جمعیتی نزدیک به ۳۰۰ میلیون نفر می باشد که این گستره جمعیتی حتی در کشورهای شیعه نشینی همچون عراق، بحرین و پاکستان نیز رو به رشد می باشد.
[۴] . بنیانگذار مکتب تی ام
[۵] . برای اطلاع دقیق تر نسبت به سازمان های حامی این پارلمان رک. کتاب “پیش به سوی دین واحد جهانی” نوشته حمیدرضا مظاهری سیف، موسسه بهداشت معنوی
[۶] . با نگاهی گذرا به روابط سیاسی این کشورها در چندسال اخیر با کشورهای غربی، به خصوص آمریکا، شاهد روند رو به رشدی در این زمینه خواهید یود. همچنین حضور پر رنگ و حمایت صریح دولت های غربی از فعالیت بین الادیانی این کشورها گواه دیگری بر این مدعاست.
[۷] . Phineas Quimby (1802-1866)