بهداشت معنوی به نقل از راسخون؛ در خصوص تفکری که در سالهای اخیر در قالبهای گوناگون ترویج میشود و رمز و راز اصلی خوشبختی و بدبختی انسانها معرفی میشود سخن گفتیم و اشاره کردیم که یکی از موفقترین کارهای ارائهشده در این عرصه، مستند راز (Secret) بوده که در سالهای اخیر فیلمها و کتابهای آن در سطح جهانی توزیع و تکثیر شد و افراد زیادی از سراسر جهان نسبت به این مجموعه واکنش مثبت نشان داده و تلاش کردهاند زندگی و تفکرات خود را بر اساس آموزههای آن تطبیق دهند.
در این میان برای افرادی که دارای جهانبینی دینی و مبانی معرفتی کاملی هستند همواره این سؤال مطرح است که آیا این دیدگاهها و مطالب ارائهشده با مبانی فکری و عقیدتیشان هماهنگ است یا بهنوعی با منظومه معرفتیشان همخوانی نداشته و با آن در چالش است.
البته ساختار هنری این مجموعه و شکل متنوع و جذاب بیان این تفکر به همراه تعابیر جدید و جذاب آن، قدرت تحلیل و بررسی دقیق این همخوانی یا ناهمخوانی را از بسیاری از افراد سلب میکند و بسیاری از افراد در خصوص این مجموعه نمیتوانند به یک جمعبندی کامل و درست برسند.
به همین دلیل ما تلاش کردیم با نگاهی جامع و دقیق به این مستند پرداخته و رابطه این تفکر را با مبانی معرفتی اسلام مورد بررسی قرار دهیم.
اگر به خاطر داشته باشید در شماره قبل به برخی نکات مثبت و قابلتوجه مطرحشده در این مستند اشاره کردیم و از منظر دینی این موارد را مورد تحلیل و بررسی قراردادیم. اما در این شماره به بحث ریشهای و محوری مستند راز؛ یعنی «قانون جذب» میپردازیم:
راز بزرگ یا توهم بزرگ؟
همانطور که در شماره قبل هم اشاره کردیم قانون جاذبه بر این اساس استوار است که در ساختار عالم همه کائنات خود را با ذهن و فکر ما منطبق میسازند. یعنی همه عوامل شناختهشده یا ناشناخته عالم خود را بر اساس اندیشه ما همراه مینمایند و بهگونهای رفتار میکنند که ما در ذهن خود آن را میطلبیم.
درنتیجه اگر انسان حقیقتاً چیزی را بخواهد، یقیناً به آن خواهد رسید، بهعبارتدیگر ذهن انسان هر آنچه در او میگذرد را به سمت خود جذب میکند، اگر انسان همواره بهخوبی و سلامتی و ثروت و خوشبختی فکر کند، همینها را خواهد یافت و اگر همواره به بیماری و فقر و مشکلات بیندیشد، کائنات هم همین امور را در مسیر زندگی او قرار خواهد داد.
مهمترین سؤال در برابر این ایده آن است که ببینیم اصولاً آیا چنین قانونی در عالم وجود دارد و این ادعا که هر آنچه به آن میاندیشیم، در عالم خارج تحققیافته، در برابر ما قرار میگیرد قابلقبول است؟
اگر به تفکرات عامیانه و عرفی خودمان بنگریم، میبینیم نشانههایی از این باور بهروشنی وجود دارد.
در ضربالمثلهای متعددی به این رابطه اشارهشده بهطور مثال: «هرچه سنگه زیر پای لنگه» «مار از پونه بدش میاد، جلوی خونه اش سبز می شه» «خواستن توانستن است و…»
اما آیا آموزههای اصیل دینی ما هم این باور را تأیید میکند؟
شاید در مفاهیم دینی نشانههایی از توجه به این مسئله دیده شود اما به نظر میرسد جدیترین اشارات در این خصوص در مورد بحث «تفأل و تطیّر» است.
میدانید که از دیرباز در جوامع بشری فال نیک و بد زدن وجود داشته، خصوصاً در صدر اسلام و در جامعه عربی فال نیک یا «تفأل» و فال بد یا «تطیّر» از اعتقادات رایج مردم بود.
اسلام با تطیّر و فال بد مقابله کرد و از توجه به آن منع فرمود، اما این برخورد را با فال نیک زدن نداشت بلکه به آن سفارش هم مینمود. در برخی از روایات نقلشده که «فال نیک بزنید تا به آن برسید».۱
نقلشده که رسول خدا کثیرالتفأل بود. یعنی زیاد امور را به فال نیک میگرفت. در مواردی گفتهشده رسول خدا به دیدن صحنههایی بهظاهر ناگوار و ناراحتکننده نتایجی مثبت و خوب را آرزو کرده، آن را به فال نیک میگرفت که اتفاقاً همان حادثه محقق میشد. مثلاً نقلشده خسروپرویز در پاسخ به نامه رسول خداˆ از روی استهزاء و بیاحترامی قدری خاک برای حضرت فرستاد. حضرت با دیدن این خاک فال نیک زده و فرمودند: «بهزودی مسلمانان خاک ایران را فتح میکنند».۲
اثربخشی فال بد نیز در روایات انکار نشده که اتفاقاً این نکته با تجربه افرادی که معتقد به این امور مانند نحوست عدد ۱۳ یا لزوم صبر و تأمل هنگام عطسه زدن و… هستند، مطابقت دارد. در حدیثی از امام صادق(ع) نقلشده:
«تأثیر فال بد به خودت بستگی دارد. اگر آن را آسان بگیری آسان میشود، اگر سخت بگیری سخت میشود. اگر به آن اهمیت ندهی بیاثر میشود».۳
این روایات بهخوبی نشان میدهد اثربخشی این نوع عقاید و تفکرات بیشتر در حوزه تلقینات روحی و روانی و بهعلاوه سوءظن و حسن ظن پیدا کردن نسبت به خداوند و خود و آنچه با آن مواجه هستیم است. این رابطه متقابل میتواند یکی از سنتهای عالم هستی محسوب گردد. اما چنانکه واضح است محدوده اثربخشی این امور بسیار محدود است و نمیتواند در همه شئون زندگی سرایت داشته باشد.
ادعایی بیدلیل
مشکل اصلی این تئوری اثباتناپذیری آن است. یعنی مدعیان وجود چنین قانون اثربخشی در عالم میگویند چنین چیزی هست ولی از حقیقت و چگونگی آن بیاطلاعیم و باید هرکسی تجربهای شخصی از آن به دست بیاورد.
از طرفی هرکس در این تجربه به نتیجه نرسد گفته میشود: تو درست فکر نکردی و افکارت را روی خوبیها و آزروهایت متمرکز نساختی یا واقعاً طالب نشدی و… درنتیجه ارزش این نظریه بهعنوان یک قانون علمی و کاربردی زیر سؤال میرود.
جالب آنکه در مستند راز هم ابتدا این تأثیر در قالب اثرات فیزیکی امواج ذهن و مرتبط با مبانی فیزیک و مانند آن مطرح میشود و سپس شکلی ماورایی به خود میگیرد و نوعی پاسخگویی مرموز کائنات به خواسته درون انسان قلمداد میگردد. همچون پاسخگویی غول چراغ جادو به علاءالدین؟! و در ادامه آنقدر با شواهد و قرائن و جذابیتهای تصویری بر واقعیت داشتن آن تأکید میشود که انسان کاملاً بهحقیقی بودن این ایده ایمان میآورد، بدون آنکه دلیل قانعکنندهای را در برابر این ادعا شنیده باشد.
البته چنانکه در فیلم اشاره شد، تأثیر افکار و تلقینات درونی در رسیدن به نتایج غیرمنتظره همچون اثربخشی قرصهای شِکَر (که بهعنوان دارویی مؤثر به بیماران ازهمهجابیخبر داده شد) قابلانکار نیست. این حالات از ویژگیهای روح انسان و قدرتهای شگفتانگیز این مخلوق خداوند است؛ اما ادعای هماهنگ شدن کائنات با هر آنچه ما میاندیشیم، ادعای قابلاثباتی نیست.
داوری از روی انصاف!
اگر بخواهیم خوشبینانه هم به این مسئله نگاه بیندازیم ولی درعینحال انصاف را از دست ندهیم، لااقل باید پذیرفت این قانون یا این «راز» در محدوده معینی قابلیت اثربخشی دارد نه به شکل گسترده و مطلق.
بهعنوانمثال یقیناً نمیتوانیم آرزو کنیم که به جوانی برگردیم یا جلوی پیری را بگیریم یا جلوی مرگ خود و عزیزانمان را؛ و یا بخواهیم ماشین ما بدون سوخت حرکت کند!؛
پس باید پذیرفت طرفداران این تئوری بسیار ایدئالیستی به این جریان مینگرند و از حقیقت فاصله دارند.
از طرف دیگر بیمعناست اگر تصور کنیم همه مشکلات و نکبتها و بدبختیهای عالم ناشی از بداندیشی و منفیبافی افراد بوده و اگر این افراد مثبت میاندیشیدند دچار این مشکل نمیشدند.
فرض کنید در زلزله اخیر هائیتی که بیش از ۲۰۰۰۰۰ نفر جان خود را از دست دادند، ادعای اینکه این حادثه نتیجه بداندیشی و منفیبافی همه این مردم بوده و اگر هیچگاه به زلزله و مرگ فکر نمیکردند چنین بلایی سرشان نمیآمد! ادعایی بینهایت مضحک و سادهلوحانه است.
همینطور برعکس این امر هم صادق است؛ سالانه صدها هزار نفر در قرعهکشی بانکها و مراکزی مانند آن برنده میشوند و ثروتهای کلانی به دستشان میرسد درحالیکه اصلاً یادشان نبوده در کدام بانک حساب داشتند و در کدام مسابقه شرکت کرده بودند. به نظر شما کدام فکر مؤثر و پرجاذبهای این جایزه را به سمت آنها کشانده است؟!
واقعیت آن است که اصولاً تجربه عادی هر یک از ما هم با این ادعا مطابقت نمیکند. آیا برای شما پیش نیامده بدون هیچ دغدغه ذهنی و احساس ناخوشایند، حادثه بدی که اصلاً به ذهنتان هم خطور نمیکرده برآیتان پیش بیاید؟ مثلاً در آغاز سال نو و در هنگام مسافرت نوروزی ناگهان دچار سانحهای که اصلاً فکرش را نمیکردید بشوید ؟
آیا تاکنون با افرادی که بسیار اهل دقت و مراعات و پرهیز از حوادث ناگوار هستند و همواره دغدغه رعایت مقررات و پرهیز از رفتارهای پرخطر را دارند برخورد نکردهاید ؟ مثلاً افرادی که همواره مواظب مبتلا نشدن به بیماریها بوده ، در تغذیه و بهداشت فردی خود دقت بیشتری را به خرج میدهند و از عوامل ابتلا به بیماریهای گوناگون پرهیز میکنند، بیشتر مبتلابه بیماری هستند.
به نظر ما این ادعاها حداقل در حد بالایی قابلقبول نیست.
نکته بسیار مهم
بهعلاوه در اعتقاد دینی ما همه عالم بر اساس اراده و قدرت یک موجود برتر در حرکت و تکاپو است و اگر او نخواهد حتی بالاترین افکار و ارادهها و عزمها اثربخشی نخواهد بود.
این همان حقیقتی است که امام علی(ع) به آن اشاره کردهاند: «خدا را در از هم گسستن عزمهای جدی و استوار شناختم»۴
یعنی بسیار پیش میآید که مرد عزم و عمل علی(ع) عزم و قصد کاری را میکند اما خدا جلوی تحقق آن را میگیرد و این یعنی اینکه اراده خدا فوق همه ارادهها است.
بالاترین مرتبه طلب و خواستن و تمسک به قانون «راز» برای بسیاری از ما در مقام دعا پیش آمده که شب و روز به خواسته خود و آنچه میطلبیم اندیشیده و آن را خواستهایم. ولی خداوند تحقق آن را به صلاح ما ندیده و دعای ما در ظاهر مستجاب نشده است. این یعنی قضای الهی که در روایت به آن تصریح شده که:
«حکمت او را هیچ وسیله و واسطهای برنمیگرداند»۵ یعنی اگر حکمت خداوند و قضای او به تحقق امری تعلق بپذیرد، هیچ راهکار و ابزاری مانع آن نخواهد بود.
نباید فراموش کرد در انسان، اصل با عقل و تفکر عقلانی است و هدایت اعمال و رفتار انسان باید با قوه عقل صورت بپذیرد. ما مفاهیم بلندی مانند «توکل بر خدا» را بهعنوان یک اصل زیر بنایی مطرح میکنیم ولی در دستورات دینی به ما گفتهشده احتیاط و به کار بستن عقل به همراه توکل ضروری است.
حتماً حکایت آن مرد عرب را شنیدهاید که با فکری مثبت و با توکل کامل بر خدا و بدون دغدغه مرکب خود را رها کرد تا بهجایی برود. وقتی رسول خدا از او پرسید: چرا این حیوان را نمیبندی، گفت : «به خدا توکل کردم» حضرت فرمود: «مرکبت را ببند و توکل کن»۶
درحالیکه در فیلم راز دغدغه داشتن نسبت به سرقت شدن وسیله نقلیه یا سایر مشکلات بهنوعی مذمت شده، که خلاف عقل و حتی مشاهدات تجربی است.
انحراف خطرناک
یکی از نکات دقیق و البته خطرناک ترویج شده در این فیلم حقیقتی است که برخی از صاحبنظران با استناد به همین نکته این فیلم را تلاشی استعماری و هدفمند برای مشغول کردن تودههای مردم در جوامع مختلف با افکار خود و درگیر نشدن آنها با ظلمها و جنایتهای کشورهای ظالم و استعماری خواندهاند.
درواقع بر این اساس میتوان گفت حتی اگر قانون جاذبه را بهعنوان یک حقیقت بپذیریم که واقعاً نمیتوان آن را با این شواهد و مستندات پذیرفت باز به خاطر همین نکته مهم تبعیت و پیروی مطلق از آن در بسیاری از موارد قابلقبول نبوده و مخالف تعالیم انبیا است.
حقیقت آن است که در این فیلم تأکید میشود که اگر میخواهید با جنگ مقابله کنید تظاهرات ضد جنگ راه نیندازید (!)
بلکه به فکر صلح باشید و برای صلح تلاش کنید. با قاچاق مواد مخدر و خشونت و مانند آن برخورد نکنید، بلکه بهسلامتی و عدالت و خوبی بیندیشید و…
این در حالی است که مبارزه و جهاد برای رسیدن بهحق و برطرف نمودن ظلم، حقیقت ثابت همه ادیان الهی است و بدون آن رسیدن به سعادت حتی در دنیا محقق نمیشود.
به نظر شما اگر مردم آفریقای جنوبی بهجای مبارزه علیه آپارتاید فقط به فکر رهایی بوده و تنها از درون قلب آن را طلب میکردند، این امر محقق میشد؟ یا ملت ایران که سالها خواهان برطرف شدن استبداد و سلطه علیه خود بود، اگر بهجای قیام و رسوا کردن سران فاسد نظام پهلوی، به مقابله و مبارزه عملی با آنها نمیپرداخت، به رهایی و پیروزی میرسید؟
یقیناً این ادعا بسیار دور از واقعیت است؛ درحالیکه قانون جاذبه صراحتاً پرداختن به این امور را نادرست دانسته و میخواهد همهچیز را با فکرهای خوب و خوش حل کند.
آیا این طرز فکر نوعی تخدیر و بیتفاوتی نسبت به فجایع بیشمار عالم را به همراه ندارد؟
آیا با این منطق و با تعطیل کردن تظاهرات علیه جنگ و ظلم و بیعدالتی و فکر کردن به صلح و آرامش، بدیهای عالم به فراموشی سپرده میشود؟ واقعاً این تفکرات سادهلوحانه نیست؟!
به نظر میرسد لااقل در نگاهی خوشبینانه باید گفت: در این فیلم در مورد این «راز» اغراق زیادی صورت گرفته و امری فرعی و البته قابلتوجه بهعنوان یک اصل ریشهای و مبنایی معرفی شده تا همهچیز بر اساس و پایه آن بنا گردد که این امر با بسیاری از حقایق عقلی و وجدانی همخوانی ندارد.
نکته پایانی
نکته آخری که به آن اشاره میکنیم و جنبه مبنایی در معرفت اسلامی در برابر نگاه معرفتی غربی دارد این است که:
در تفکر اسلامی دنیا همواره بهعنوان محیط زندگی موقت و محل آزمون برای تعیین جایگاه و کیفیت زندگی حقیقی انسان در آخرت معرفی شده و ارزشهای آن مانند ثروت، شهرت، جایگاه اجتماعی و… تنها در صورتی در نگاه دینی هم ارزش شمرده میشوند که در روند رسیدن به سعادت اخروی بهکارآمده و ما را از آن حقیقت پیش رو باز ندارند.
تفکر مدام و مطالبه با تمام وجود در مورد این امور چنانکه در این مستند همواره بر آنها تأکید شده، اگر به همین قصد یعنی صرف به دست آوردن ثروت هنگفت و منزل رؤیایی و اتومبیل گرانقیمت و لذت بردن از آن باشد، جز دوری از حقایق عالم و غفلت از زندگی جاودانهای که در انتظار ماست و خسارت بیشازحد تصور برای ما نتیجهای نخواهد داشت.
درنتیجه اگر قانون جاذبه (یا همان قانون جذب) را با همین وسعت مورد ادعا هم بپذیریم، میتوان دریافت راز دستورات متعدد اسلام بر توجه و یادآوری مرگ و جهان آخرت و غافل نشدن از آن و فرونرفتن در لذائذ زودگذر دنیا و توجه به مشکلات و دردهای دیگران و مبارزه با بسیاری از لذتهای نفسانی و… چیست.
پینوشتها:
۱. ترجمه تفسیر المیزان، جلد ۱۹، صفحه ۱۲۶.
۲. همان.
۳.همان، ص ۱۲۷.
۴. بحارالانوار، ج ۳، ص ۴۲.
۵. صحیفه سجادیه، دعای سیزدهم.
۶. وسایل الشیعه، ج ۱۷، ص ۳۴.
لینکهای مرتبط:
نظریه راز و تحلیل آن از منظر اسلام