پدیده «عرفانهای نوظهور» بیش از دو دهه است که وارد کشور شده و امروزه به عنوان یک مسأله اجتماعی دلمشغولیهایی را متوجه کارشناسان این عرصه کرده است. منظور از عرفانهای نوظهور، دستهای از آیینها و جریانهایی است که با نام عرفان و باعلامت معنویت به کشور ما وارد شدهاند و ندای حقیقتطلبی سر میدهند. در این عرفانها الزاماً نزدیکی و محبت خداوند هدف اصلی نبوده است و اهدافی ادعائی؛ مانند عشق، شادی و آرامش جای آن را گرفته است.
بررسی جامعهشناسانه سیر تاریخی ورود عرفانهای نوظهور میتواند از نظر علمی یک کار ارزشمند محسوب شود. به همین روی، در این یادداشت تلاش شده تا به طور مختصر به تاریخچه ورود عرفانهای نوظهور به ایران پرداخته شود.
الف. ورود به کشور از اواسط دهه ۶۰
اولین نشانههای ورود این عرفانها به کشور را میتوان در دهه ۶۰ ردیابی کرد. وقتی اینگونه معنویتها در آن زمان وارد کشور شدند، ایران به علت درگیری در جنگ با عراق و دفاع مقدس در اوج معنویت قرار گرفته بود؛ انقلاب و بعد مواجهه با جنگ تحمیلی و رهبری معنوی امام، فضای کشور را مملو از معنویت و آموزههای اخلاقی و عملی اسلام کرده بود. معنویتی که سبب شده بود جوانان آن دهه نه از روی جهالت، که با عشق و اعتقاد به آموزههای دین خود را سپر گلولههای دشمن قرار دهند. بنابراین وقتی معنویتهای نوظهور وارد ایران با آن پیشینه عرفانی شد، به دلیل آشنایی غالب مردم با آموزههای دینی و معنوی اسلام و همچنین سخنان امام خمینی که الهام گرفته از سرچشمههای دین بود، اینگونه معنویتها با استقبال بسیار سرد مواجه گردید. اما در ادامه و بیشتر بعد از پایان جنگ تحمیلی و در دولت سازندگی، اینگونه جنبشهای نوپدید به تدریج و اغلب از طریق ترجمه آثار نویسندگانی از جمله کارلوس کاستاندا، کریشنامورتی، پائولو کوئلیو و… توسط مترجمین و ناشرین وارد فضای فکری و فرهنگی کشور گردید و مخاطبینی را به خود جذب کرد که اغلب از قشر دانشجو و متوسط جامعه بودند. در خصوص ورود آثار پائولو کوئلیو به ایران، اولین اثری که از او وارد کشور شد رمان کیمیاگر بود که در سال ۱۳۷۴ توسط خانم دلآرا قهرمان ترجمه و وارد بازار نشر گردید.
این گروهها و جریانها در آغاز هواداران خود را از بین قشر بیمبالات نسبت به دین جستجو میکردند، زیرا همچنانکه بیان شد قشر متدین به آموزههای آنان توجهی نشان نمیداد. ازاینرو، رهبران فکری و همچنین مروجین اینگونه عرفانها برای نفوذ در عموم جامعه از جمله در بین قشر مذهبی، رویکردهای جدیدی را در پیش گرفتند. اولین راهکارها را میتوان در کاهش دافعه خود و آموزههای القایی از سوی خود نسبت به جوانان متدین رصد کرد؛ بدین معنا که باید این فکر که در اندیشه و ذهن یک جوان مسلمان وجود دارد که نسبت به هر دینی غیر از اسلام موضع منفی دارد کمرنگ گردد. روشن است که تا این نگرش در اذهان جوانان رسوخ پیدا کرده باشد زمینهای برای پذیرش ادیان و معنویتهایی که از مسیری غیر از مسیر و شیوه اسلام وارد میشوند وجود ندارد بدین منظور میتوان دو مرحله را برای نیل به این هدف برشمرد:
مرحله نخست: در مرحله اول معنویتهای نوظهور خود را پلورالیستی معرفی کردند. یعنی ماهیت خود را به مخاطبین، ماهیتی پلورالیستی میشناساندند و به بیان دیگر خود را ملتزم به تکثرگرایی میدانستند. این معنویتها در مواجهه با مخاطب اینگونه ابراز میداشتند که معنویتی که ما مبلغ آن هستیم فقط خود را بر صراط مستقیم نمیداند، بلکه همه ادیان را در مسیر رسیدن به حق تلقی میکردند و معتقد بودند هر دینی بهرهای از حقانیت دارد. هیچ دینی را شرف و امتیاز بر دین دیگر نیست. در نتیجه به مخاطب اینگونه القاء میکردند که گمان نکنید آموزهها و تعالیم ما در نقطه مقابل با دین اسلام قرار دارد و یا نسبت به اسلام دشمنی و خصومتی دارد. نه تنها آموزههای ما در تقابل با اسلام نیست، بلکه شما به عنوان یک مسلمان میتوانید در عین پایبندی به اسلام، به آموزهها و افکار ما هم توجه کنید و این دو حتی مکمل یکدیگر نیز خواهند بود!
اما تا اینجا ۵۰% مشکل حل میشود زیرا مخاطبی که با مبانی و مفاهیم اسلامی آشناست ممکن است در مقابل اینگونه شبهات مقاومت کند و بگوید شما معارض نیستید؛ اما عقیده من با شما در تعارض است و به بیان دیگر شما اسلام را پذیرائید، اما اسلام شما را پذیرا نیست. اینجاست که لایه دیگری از مقابله برای نفوذ و پذیرش افکار خود از سوی مروجین معنویتهای نوظهور مطرح گردید.
مرحله دوم: در مرحله بعد پا را از این فراتر گذاشتند و اینگونه بیان داشتند که «عرفان دینی» که در اسلام مطرح است نیز ماهیتی پلورالیستی دارد. آقای سروش کتابی مینویسد به نام «صراطهای مستقیم» و در آن مولوی و ابنعربی را پلورالیست معرفی میکند. تمسک به این قبیل نوشتهها که در لابهلای کتابهای نویسندگان درون جامعه ایران وجود داشت و گاهی استناد به برخی از احادیث و برداشت نادرست از آنها سبب شد این تفکر که اسلام هم معنویتهای نوپدید را پذیراست و آنها را ناحق نمیداند به تدریج در بین جوانان، بهخصوص دانشجویان و افراد اهل مطالعه جا بیفتد.
اما گام بعد نزدیک شدن به اسلام بود. یکی از تکنیکها برای این امر استفاده از «مشابهتها» است. استفاده از این تکنیک در میان آثار معنویتهای نوظهور دیده میشود. برای مثال در لابهلای آثار «پائولو کوئلیو»، استفاده از مشابهتها برای پذیرفتن کردن یک ایده دیده میشود. پائولو کوئلیو برای تأثیرگذاری بر مسلمانان و جذب مخاطبانِ مسلمانش بعد از القای مفهوم مورد نظرش برای آنکه مخاطب مسلمان هم آن باور را قبول کند به جملهای از پیامبر اسلام (ص) استناد میکند. معنویتهای نوظهور اذعان میکنند بین تعالیم ما و معنویت و عرفان دینی، مشابهتهای زیادی وجود دارد تا جایی که کار را به تفسیر آیات بر طبق تعالیم خودشان رساندند. اقدام دیگر در این راستا «تلفیق» بود. آنها آموزههای عرفان دینی را با تعالیم خودشان درهم آمیختند. برایمثال هم دعا میخواندند و هم حافظ و مولوی و هم مدیتیشن میکردند و از این قبیل کارها و به این وسیله آرام آرام در میان اقشار متدین نیز نفوذ کردند. وقتی دافعه از بین برود، وقتی مشابهتها به نادرست عرضهشود و وقتی تلفیق رخدهد، طبیعی است که دیگر حساسیت جوانان مسلمان در پذیرش اینگونه معنویتهای نوظهور از بین میرود. بسیاری از جوانان مسلمان در حالحاضر مدیتیشن انجام میدهند. و به یوگا روی آوردهاند؛ حتی این تعالیم در بعضی از هیأتهای مذهبی بهکار گرفته میشود؛ با این نگاه که جذب جوانان در هیأت با این تعالیم بیشتر میشود. آنچه یک آسیب را در درازمدت بهوجود میآورد این است که چون ذات این تعالیم با عرفان دینی ناخواناست، چیزی که آرام آرام از صحنه بیرون میرود معنویت دینی و شعائر دینی است.
ب. دوران اصلاحات
در دوران اصلاحات این جریانهای معنوی نه تنها ادامه پیدا کردند، بلکه از سوی مسئولین دولتی پذیرفته شدند و حتی مورد حمایت قرار گرفتند. با این تحلیل که این افکار راه حل خوب و جدیدی برای زندگی ارائه میدهند، هم معنوی، جذاب و دلنشینن هستند، هم عامهپسند، هم پز روشنفکری دارند و در عینحال جوانان را بیدین و ایمان نمیکنند!
به تدریج مترجمین و انتشاراتیها از غفلت محض مسئولین استفاده کردند و تاکنون هزاران عنوان کتاب پیرامون جنبشهای نوپدید و عرفانهای کاذب منتشر شده است. به طور مشخص بعضی از ناشرین خاص از جمله کاروان، میترا، نسل نواندیش و… تنها برای ترجمه این نوع عرفانها در زمان دولت اصلاحات پایهگذاری شدند. این دوران را میتوان دوران شکلگیری و اوج گسترش آثار پائولو کوئلیو در ایران دانست! به بیان دقیقتر آثار «پائولو کوئلیو» در زمان دولت اول اصلاحات (۱۳۷۶-۱۳۸۰) وارد کشور گردید و با سیاستهای حاکم بر وزارت ارشاد وقت از جمله تساهل و تسامح، نگاه باز فرهنگی، تحمل مخالف و… در دولت دوم اصلاحات (۱۳۸۰-۱۳۸۴) به شدت گسترش یافت؛ تا جایی که بعضی از کتابهای او حتی زودتر از برزیل که زادگاه پائولو کوئلیو است ابتدا در ایران انتشار پیدا میکرد. برای نمونه میتوان به کتاب «زهیر» اشارهکرد که در سال ۱۳۸۳ ابتدا در ایران و بعد از آن در برزیل به چاپ رسید.
ج. ظهور عرفانهای بومی و افول ترجمهی کتابهای خارجی
در دوران اصلاحات بعضی از افراد از جمله پیمان فتاحی، محمدعلی طاهری، علیرضا آزمندیان و… که خود افکار عرفانهای وارداتی را درس میدادند به فکر تولید عرفان بومی افتادند. این افراد با استخدام و کمک کارشناسان به اصطلاح دینی (که بعضی حتی یک عبارت عربی را نمیتوانستد درست بخوانند) دنبال مؤیداتی از اسلام برای موضوعات مختلف از جمله ارتباط با عالم ارواح، جنگیری، انرژی درمانی و… افتادند. زیرا مردم بهخصوص قشر مذهبی در برابر عرفانهایی، مثل عرفان سرخپوستی مقاومت میکردند؛ زیرا بطلان آموزههای آن را تشخیص میدادند؛ اما اگر عرفانی بومی تولید شود که در آن مضامینی که در اسلام هم وجود دارد گنجانده شود و حتی مستنداتی از مذهب نیز برایش ذکر گردد طبعاً میزان تأثیرگذاری آن بیشتر خواهد بود به گونهای که در اواخر دوران اصلاحات این نوع عرفانهای وارداتی به شدت فعال بودند و افراد زیادی را حتی از قشرهای مذهبی به خود جذب کردند.
البته چاپ کتاب در مورد عرفانهای وارداتی تا سالهای اخیر هم بهرغم کاهش نسبی، نسبت به دوران اصلاحات همچنان ادامه دارد. به نظر میرسد از دلایل این افول، شیفت از حوزه کتاب به اینترنت باشد زیرا در دهه ۱۳۷۰ دسترسی به اینترنت در کشور محدود بود و هنوز فراگیر نشده بود. ضمن اینکه دیگر آن نگاه لیبرالی و حمایتگر دولتی که در دوران اصلاحات وجود داشت، بعد از پایان آن دولت و با روی کار آمدن دولت نهم ادامه پیدا نکرد، هرچند کاملاً هم از بین نرفته است.
البته از آنجا که مرزهای فرهنگی بسیار نامرئی و در برخی موارد نامشخص است، شاید بتوان گفت که قالب و شکل ورود آنها تغییر کرده و گاهی نام چند نفر از مروجین و رهبران این معنویتها بر سر زبانها است و بعد از گذشت چند سال ممکن است آثار افراد دیگری ترویج شود. توجه به این نکته نیز مهم است که گاهی معنویت کاذب در قالب هیچ گروه یا فرقهای بروز و ظهور ندارد، بلکه در ضمن یک مجله زرد، یک کلاس، اردو، رمان و داستان و… خود را نشان میدهند. مانند کلاسهای خودشناسی، موفقیت، مدیریت زندگی روزمره، درمانهای جدید و…[i]
معنویتی که امروزه در آثار پائولو کوئلیو وجود دارد از همین نوع است، یعنی بدون اینکه در قالب یک فرقه یا گروه خاصی فعالیت کند و طرفدارانی داشته باشد، معنویت سیالی را در آثارش معرفی میکند.
د. التقاط افکار عرفانهای جدید با تعالیم اسلام در اواخر دهه ۱۳۸۰
هرچند با روی کار آمدن دولت نهم و دهم حمایتهای دولتی از اینگونه عرفانها وجود نداشت یا حداقل کمرنگ شده بود. اما در اثر کثرت و گسترش این افکار و بازتولید آنها در قالبهای و ابزارهای متنوعی مانند کتاب، مقاله، مجلات روشنفکری، روزنامه، اینترنت، رمان، فیلم، موسیقی، پیامکهایی که بین افراد منتقل میشود و حاوی جملات قصار عارفنماها است و عملاً تعالیم و آموزههای این عرفانها وارد زندگی عمومی مردم گردید و به تدریج ما با تغییر در «سبک زندگی» افراد در فرهنگِ حداقل قشر خاصی از ایرانیها مواجه شدیم. بدین معنا که بعضی از افکار یا افعال را همه قبول داشتند و معلوم نبود آیا حرف اسلام است یا اشو یا پائولو کوئلیو یا اکنکار یا مؤسسات موفقیت و یا…، بلکه همه به نوعی از آن سخن میگفتند و به آن معتقد بودند، مثل ریلکسیشن و یا قانون جذب. این قانون در عصر جدید از سالهای دهه ۱۹۹۰ میلادی مورد توجه قرار گرفته است.[ii] حتی کتابهایی نوشتهشده که در آن تمریناهای متعددی را برای سی روز به مخاطب ارائه میدهد تا فرد بتواند از قانون جذب به صورت عملی استفاده کند و در مدت سی روز زندگی خود را تغییر دهد.[iii]
قانون جذب فرآیندی است که طی آن نامتجلی، متجلی و ناظر، منظور میگردد. شما آنچه در دل میپرورید را به سمت خود جذب میکنید. هرگونه شرایط، هر شخص و هر موقعیتی را که به سوی خود فرا میخوانید و آن را تجربه میکنید و این به طور دقیق همان چیزی است که در درون شماست.[iv] بر طبق قانون جذب من در زندگی هر آن چیزی را جذب میکنم که توجه، انرژی و تمرکز خود را به آن معطوف میکنم چه مثبت باشد یا منفی.[v] مواردی دیده شده که فردی برای بدست آوردن یک ماشین آخرین مدل با تأسی به قانون جذب شغل و زندگی خود را تعطیل کرده و تنها به آن ماشین فکر میکرد و تمرکز فکریش برای بدست آوردن آن ماشین بود و معتقد بود از این طریق به آن ماشین میرسد!
نویسنده: محمدرضا انواری
* این یادداشت بخشی از مقاله آقای محمدرضا انواری با عنوان «زمینههای معرفتی ورود و گسترش عرفانهای نوظهور (با تأکید بر آثار پائولو کوئلیو)» است که در شماره هفتم فصلنامه تخصصی «مطالعات معنوی» در بهار ۱۳۹۲ منتشر شده است. متن کامل این مقاله از طریق این لینک در دسترس است.
پینوشتها:
[i] برایان ویلسون، جیمی کرسول، و سمیه کلالی، جنبشهای نوین دینی (محدودیتها و امکانات)، ترجمهی محمد قلی پور (مشهد: مرندیز، ۱۳۸۶)، ۱۱.
[ii] مایکل لوسیر، چگونه جذب کنیم!، ترجمهی میترا کیوانمهر (تهران: نشر علم، ۱۳۸۶)، ۵.
[iii] هومن گلپرور، کاربرد قانون جذب: کارگاه آموزشی راز مجموعه آموزشهای آبراهام هیکس (تهران: پیکان، ۱۳۸۸)، ۱۰۳-۳۸۵.
[iv] زهرا کنکاش، راز آرامش ذهن بدن : «کاربرد قانون جذب در کسب آرامش» (شیراز: نوید شیراز، ۱۳۹۱)، ۲۳.
[v] لوسیر، چگونه جذب کنیم!، ۱۲.
منابع
کنکاش، زهرا. راز آرامش ذهن بدن : «کاربرد قانون جذب در کسب آرامش». شیراز: نوید شیراز، ۱۳۹۱.
گلپرور، هومن. کاربرد قانون جذب: کارگاه آموزشی راز مجموعه آموزشهای آبراهام هیکس. تهران: پیکان، ۱۳۸۸.
لوسیر، مایکل. چگونه جذب کنیم! ترجمهی میترا کیوانمهر. تهران: نشر علم، ۱۳۸۶.
ویلسون، برایان ، جیمی کرسول، و سمیه کلالی. جنبشهای نوین دینی (محدودیتها و امکانات). ترجمهی محمد قلی پور. مشهد: مرندیز، ۱۳۸۶.
لینکهای مرتبط: