بهداشت معنوی؛ در بخش اول سری یادداشتهای «تبیین علل گرایش جوانان به عرفانهای نوظهور» به تعریف مفاهیمی چون معنویت، عرفان، عرفان نوظهور و جوان پرداخته شد. ازآنجاییکه عوامل مؤثر در هر فردی از اجتماع، از دو عامل بیرونی و خارج از محدوده نفسی فرد و عامل درونی تشکیل میشود، لذا در این سری یادداشت سعی شده تا حد امکان این دو عامل تجزیه شود و در دو فصل جداگانه هر یک شامل زیرمجموعههای خود باشند؛ عواملی که از اجتماع و پیرامون افراد آنان را متأثر میکنند، «عوامل برونزا» و عواملی که از شخصیت حقیقی فرد نشئت میگیرند، «عوامل درونزا» نامیده میشوند. در این بخش از سری یادداشتهای «تبیین علل گرایش جوانان به عرفانهای نوظهور» با عنوان «تبیین عوامل محیطی جذب جوانان به عرفانهای نوظهور» (بخش دوم) به بررسی علل درونزای گرایش به عرفانهای نوظهور میپردازیم.
۴. مسائل سیاسی
بسیاری از کشورهای مستکبر جهان با سوءاستفاده از این جریانهای انحرافی، به دنبال رسیدن به اهداف خود در کشورهای مختلف جهان هستند، شاید حتی بعضی از این گروهها نیز با سیاست خود آنان به وجود آمده باشند.
بخش عمدهای از دلیل گرایش برخی از جوانان در ایران نیز به فرقههای نوظهور، فعالیت گسترده سیاسی دشمنان دین اسلام است. یکی از مؤلفههای امنیت ملی در جمهوری اسلامی ایران، مذهب و دین است و به همین دلیل یکی از راههای ضربه زدن به امنیت ملی، تضعیف دین و مذهب و اعتقادات مردم است و در این خصوص یکی از راههای تضعیف اعتقادات و گرایش به دین و مذهب در مردم، ایجاد فرقههای نوظهور و جذاب نشان دادن آنهاست.
۵. ظواهر و شعارهای فریبنده
۵.۱. عدم صراحت بیان و مبهمگویی
در نگاهی به عرفانهای نوظهور شما متوجه میشوید که نوعی عدم صراحت و شفافیت در آنها وجود دارد و تلاش شده است با ایجاد هالهای از ابهام امکان پنهان کردن خطاها زیر غبار آن و همچنین امکان برداشتهای مختلف از کلام آنها را ایجاد کنند؛ نمونهای از این مورد را کلام ا.م رام الله که رهبر فرقه رام الله در ایران است برای شما نقل میکنم:
س: آیا عیسی مسیح مصلوب شد؟ برخی میگویند شد و برخی بر این اعتقادند که نشد؟
ج: عیسی مصلوب شد، اما مسیح (ع) نشد.
س: حضرت عیسی چطور؟ آیا حضرت عیسی مصلوب نشد؟
ج: حضرتش مصلوب شد، اما عیسی نشد.
س: عیسی چه طور؟ آیا عیسی مصلوب شد؟
ج: عیسی بهتنهایی هرگز وجود نداشت.
۵.۲. توجه به دیگران
در برخی از این عرفانها بر توجه به دیگران تأکید شده است، برای نمونه ساتیا سای بابا که از عرفانهای نوظهور فعال در ایران است، بر این مورد تأکید فراوان دارد و آنها با ساختن صدها کلینیک و بیمارستان در هند، اروپا و آمریکا به بیماران و آسیب دیدگان بهصورت مجانی کمک میکنند و آنها هر هفته به تهیدستان خوراک و پوشاک میدهند، این کار باعث میشود تا این فرقه، بهعنوان یک فرقه انساندوست و مردممدار معرفی شود و باعث جذب انواع سلیقهها، مخصوصاً جوانان در این فرقه میشود.
۵.۳. تحقیر و نفی تفکر
تفکر در تعدادی از آنها کمرنگ شده و حتی گاهی به نفی و تحقیر فکر و ذهن میپردازند، گاهی حرکت برخی از آنها به سمت تقابل با علم و تکنولوژی میرود؛ مثلاً ازآنجاکه ذهن در مکتب اوشو جایگاه منفی دارد، اوشو به نقد فلسفه، علم و تکنولوژی میپردازد؛ او درباره فلسفه اعتقاد دارد که فلسفه ذهن را خیلی راضی میکند؛ فیلسوفان خیلی فکر میکنند؛ آنها عمرشان را با فکر کردن هدر میدهند بدون اینکه مطلقاً کاری انجام دهند. اوشو همچنین به نقد علم و تکنولوژی مبادرت میکند؛ او میگوید: انسان متمدن همیشه در حال دیوانگی است. زمین اکنون یک دیوانهخانه بزرگشده است و این خاصیت تمدن و تکنولوژی است.
او جایی در مورد عقل میگوید: عقل را فراموش کن و بگذار عشق مرکز تو، آماج تو باشد. هر ناکامی میتواند به کامیابی مبدل شود، هر احتمال شکستی برای عقل، میتواند به توفیقی برای دل بدل گردد.
همچنین سای بابا در موردی توصیه میکند که انسان مبتلا به استدلالات در باب خدا نشود که اینها با عشق سازگار نیست و عبادت اهمیتی به آن نمیدهد.
توئیچل در عرفان اکنکار نیز به فلسفه حمله میکند و در تفکراتش است که فلسفه انسان را غرق در وعدهها میکند. فلسفه انسان را درواقع شستشوی مغزی میدهد. سیستمهای ماوراءالطبیعه برای انسان استفاده ندارد؛ زیرا که تنها به تسلی انسان دلخوش کردهاند. آنچه آنها درباره جهان و هستی میگویند، ازنظر روح هیچ معنایی ندارد؛ بنابراین افکار مذهب و سیستمهای فلسفی و متافیزیکی، فردیت و روح انسان را میبلعند و انسان را در مسائل و رنجهای مادی زندگی رها میکنند (البته خود توئیچل با صراحت از فلسفه اکنکار، خردگرایی، بنیانهای اخلاقی، متافیزیک، هستیشناسی و چنانکه دیدیم فلسفه هیچچیز، سخن به میان آورده است).
این طرز تفکر باعث میشود که جوان، کمکم بهسوی عدم تعقل و بیفکری منحرف شود و کاملاً تابع احساسات گردد تا جایی که هیچ ارزشی برای سخنان حکیمانه و پربار قائل نشود و این انحراف فکری روزبهروز افزایش مییابد.
۶. مشکلات خانوادگی
جوانانی که با مشکلاتی در خانواده روبرو شده و به طریقی از آن دور میشوند، به دنبال راهی برای پر کردن این خلأ بزرگ میگرداند، چراکه سرخوردگی در خانواده، نه اجازه بازگشت به آنان را میدهد و نه جوان میتواند با این کمبود، کنار بیاید؛ ازآنجاکه در برخی از تعلیمات نوظهور، بنیاد خانواده بهکلی نفیشده، جوان سرخورده امروزی به دامن این نوع عرفانها پناهنده میشود و با نفی اصل آن دیگر برای خود دغدغه و پریشانی فکری باقی نمیگذارد تا بخواهد با این خلع کنار بیاید.
خانواده از مهمترین بخش زندگی افراد است مکانی که در آن زن و شوهر در کنار یکدیگر به آرامش رسیده و کانونی گرم برای تربیت نسل آینده فراهم میکنند؛
وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَه) سوره روم، آیه ۲۱؛
جالب اینکه قرآن در این آیه هدف ازدواج را سکونت و آرامش قرار داده است و با تعبیر پرمعنی «لتسکنوا» مسائل بسیارى را بیان کرده و نظیر این تعبیر در آیه ۱۸۹ سوره اعراف نیز آمده است.
بهراستی وجود همسران با این ویژگیهای براى انسانها که مایه آرامش زندگى آنها است، یکى از مواهب بزرگ الهى محسوب میشود و برای فرزندان نیز خانواده یک منبع بزرگ بالقوه و بالفعل انرژی است که از آرامش درون آن ایجادشده است. بااینوجود مکاتب نوظهور، کاملاً عکس این موهبت را تبلیغ میکنند و آرامش را در بیخانوادگی، برای جوان تبیین میکنند:
بهعنوان مثال از سخنان اوشو چنین برمیآید که او معتقد است، باید به گذشته بازگشت و زندگی قبیلهای و بدون مرز زنوشوهری را دارا بود و اینکه باید همانند حیوانات که هماکنون نیز در مجموعههای چندنفری در یک مکان خاص زندگی میکنند و هیچیک به دیگری تعلق ندارد، زندگی کرد و مرزی میان پدر و مادر بودن مطرح نباشد.
لینکهای مرتبط:
تبیین علل گرایش جوانان به عرفانهای نوظهور (۱)
تبیین علل گرایش جوانان به عرفانهای نوظهور (۲)
تبیین علل گرایش جوانان به عرفانهای نوظهور (۳)