بهداشت معنوی؛ سهیل سنگرزاده سال ۱۳۶۴ در اهواز متولد شد. او در سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۸ در مسابقات بدنسازی NPC آمریکا به قهرمانی رسید و اکنون در آمریکا اقامت دارد. سنگرزاده از سال ۱۳۹۹ به فعالیت در فضای مجازی روی آورده و با انتشار پستهای انگیزشی شهرت یافته است. شهرت او و شرایط زندگی در آمریکا، واکنشهای مختلفی را برانگیخته است؛ بهطوریکه برخی بهشدت مجذوب او هستند و گروهی دیگر دیدگاهی منفی به او دارند. در این یادداشت معنویت و رابطه با خدا را از دیدگاه او بررسی میکنیم.
در بین پستهای منتشرشده از سهیل سنگرزاده به نظرم این چند سطر بسیار مهم است و شالودۀ افکار و پیامهای او را نشان میدهد. «من با چارچوب باورى خودم در این بازى جذاب جهان صفا میکنم … واسم اهمیت نداره بقیه چى دوست دارن که بخوام بخاطر اونها بازیمو عوض کنم. اره چون خودخواهم؛ اما خودخواهى که به کسى آسیب نمیزنه، غرق باورهاى خودش و جهان درونشه. هیچ کسى هم واسم اوسطوره نیست؛ پیرو هیچ کسى هم نیستم اما سرزمین وجودم، فطرتم بدش نمیاد که بازیم کمى بوى انسانیت بده… یادت باشه عروسک خیمه شب بازیه مردم نشى اى جون دل.»
تحلیل محتوای گفتهها و نوشتههای او نشان میدهد که مهمترین باور بنیادین او این است که «باورهایت را عوض کن تا جهان برای تو تغییر کند.» «خدا، یا جان جانان هرچه تو بخواهی برایت میسازد؛ به شرط اینکه شجاعت تغییر باورهایت را داشته باشی.» او تأکید میکند که به مردم و دیدگاهها و قضاوتهایشان کاری نداشته باش و خودت باش. البته باید الگو داشته باشی تا بتوانی باورهایت را بسازی. فعالیت او در فضای مجازی برای این است که خود را بهعنوان الگوی باورهای موفقیتساز به دنبال کنندههایش معرفی کند.
بررسی باورهای سهیل سنگرزاده دو مفهوم را برجسته مینماید.
یکم، مفهوم خداوند که با واژگانی نظیر خدا، اوس کریم، جان جانان، خالق، ذات الوهی و عشق به آن اشاره میکند.
دوم، مفهوم «خود» که با عباراتی نظیر «همه چى خودتى»، «خودخواهانه عاشق خودت باش»؛ «به وجود درون خودت همون ذات الهیت ایمان بیار»، «هرچى میخواى از اربابت بخواه ارباب در وجودته اره خودت اربابى» بیان میشود. از این عبارات برمیآید که منظور سنگرزاده از «جان جانان» در واقع «خود» یا «الوهیت درونی» است.
نسبت «خود» با «خدا» در بیان سنگر زاده رابطۀ اینهمانی است؛ یعنی تو خودت خدا هستی. ازاینرو میگوید: «کسی خدا را ندیده، ولی من توی ذهنم و توی وجودم یه خالق قدرتمند ساختم، یه خالقی که وقتی یادش میافتم بهم احساس قدرت می ده. یه خالقی که هر لحظه منتظره که من دستور بدم.» در جای دیگر می نویسد: «من به دیدار خود 🌎آ🌎رفته بودم. همونجا موندم خیلى حال میده شماها برین من نمیام» خوانش خدا به صورت «خود_آ» نشان میدهد که سنگرزاده خدا را همان نیروی درونی خود و باورهایی میداند که خودش آنها را ساخته و با آن زندگی میکند.
نگرش سهیل سنگرزاده به نظرگاه عرفانی بسیار شبیه است. عارفان بر خداشناسی از طریق معرفت نفس تأکید میکنند و آفرینش را از خالق جدا نمیدانند. از دیدگاه عرفان، تمام آفرینش تجلیگاه وجود و قدرت الهی است و هیچ اصالت و استقلالی از خود ندارد؛ اما در بیان سنگرزاده اگرچه نوعی وحدت میان خدا و انسان هست، اما این انسان است که خدا را در وجود خود خلق میکند و به او دستور میدهد تا آرزوهایش را تحقق بخشد. بنابراین بیان سنگرزاده با آنچه از عرفان میآموزیم یک شباهت و یک تفاوت دارد. شباهت این است که هر دو انسان و خدا را از هم جدا نمیدانند و تفاوت این است که در عرفان اصالت با خداست و انسان در پیشگاه او فقر و ذلت محض است و همۀ هستی و حیاتش از خداست، اما از دیدگاه سنگرزاده انسان منبع قدرت و خلاقیت است و خدا را در درون خود میآفریند و به او دستور میدهد.
آرمان انسان در عرفان، رسیدن به بندگی خداست. بنده یعنی کسی که همه چیزش از خداست و خود را در نهایت فقر و ضعف میبیند و خود را تسلیم و مطیع پروردگار میسازد. این درجۀ عالی عرفانی را فنا میگویند. سنگرزاده دقیقاً نقطۀ مقابل این حالت را بندگی میداند و به جان جانان میگوید: «مجبورت میکنم که منو به تکتک خواستههام برسونى. با بندگى کردنم فقط روى خودت حساب کردن با ایمان و توکل واقعى تو رفتار و کلامم» بندگی کردن از دیدگاه سنگرزاده چیزی است که خدا را مجبور به برآوردن خواستههایش میکند. یعنی هماهنگ کردن باورها و کلام و رفتار با خواستهها و آرزوهای خود. خدایی که در باورهایت ساختی خدایی است که تو را به آرزوهایت می رساند، پس هر طور که آن را بسازی و اراده کنی، در واقع به آن دستور داده ای که چطور عمل کند.
سهیل سنگرزاده در حال تغییر مفاهیم معنوی است. در زبان او مفهوم خدا، خالق، اوس کریم، بندگی و بسیاری دیگر از مفاهیم معنوی در حال تغییر است؛ تغییری که مفاهیم معنوی را از خدامحوری بهسوی خودمحوری میبرد. اگر بخواهیم با ادبیات قرآن بگوییم، جهت تغییر از «عبودیت» به «استکبار» است. استکبار یعنی طلب بزرگی و کبریایی کردن و خود را بزرگ شمردن؛ بزرگ شمردن در رابطه با خدا و در رابطه با خلق خدا. سنگرزاده روح استکبار را در قالب مفاهیم معنوی ریخته و از اینجاست که زبان متفاوتی پیدا کرده است.
البته نباید از این تحلیل نتیجه بگیریم که سنگرزاده یکسره غرق در روحیۀ استکباری است. او گاهی زاویه دید دیگری را در سخنانش نشان میدهد. برای مثال در جایی نوشته است: «واسه اوس کریم کارى، جواب به کسى پس، از جایى به خواستت میرسونتت که به مخیلات بشر. فقط کافیه ایمان داشته باشى که بهت میده. خود تو و همین جهان از دل هیچى اغاز شد.» این جملات برخواسته از این باور است که خداوند فراتر از ماست. در واقع اینجا سنگرزاده از خدایی که در وجود خودش ساخته سخن نمیگوید، بلکه از خدایی میگوید که قبل از ما بوده و خالق واقعی انسان و جهان است.
این جمله هم قابل دقت است: «روى آدمها حساب نکن، روى خالقشون حساب کن» در اینجا خالق دیگر آن کسی نیست که هر انسانی خودش آن را میسازد، بلکه خالق من و خالق دیگران یک منبع قدرت است که همۀ امور عالم به دست اوست. این جملات با اعتقاد به خدای درون (Inner God) که در بیشتر گفتههای سنگرزاده دیده میشود، متفاوت است.
باور به خدای درون آموزهای است که در یک دین آمریکایی به نام «تفکر نو» که به آن «جنبش عصر جدید» هم میگویند، مطرح شده است. این دین از اواخر قرن ۱۹ در آمریکا پدید آمد و از راههای مختلف ترویج میشود. امروزه خیلی از افراد آگاهانه یا ناآگاهانه تحت تأثیر تبلیغات عصر جدید هستند و خدا را بهصورت نیروی باورها و قدرت درون میشناسند. سنگرزاده با اینکه تحت تأثیر مروجان عصر جدید قرار گرفته و گفتههای آنها را تکرار میکند، اما فطرت او هنوز خدای متعال را باور دارد و گاهی با زبان فطرت سخن میگوید. «جان جانان» در حقیقت خالق هستیبخش است که سهیل سنگرزاده او را با باورهای خودساختهاش اشتباه گرفته است.
همۀ ما فارغ از باورهایی که داریم و فرهنگی که با آن زندگی میکنیم، دارای فطرتی هستیم که خدا را عمیقاً میشناسد. بر اساس درکهای فطری، خداوند مونس تنهاییهاست که در خلوت با او مناجات میکنیم؛ در سختیها به او پناه میبریم و از او کمک میخواهیم؛ موفقیتهای بزرگ و نعمتهای بینظیر را از او میدانیم و شکرگزار او میشویم. سنگرزاده اهل خلوت و تنهایی است و این کار به او فرصت میدهد که رابطۀ فطری با خدای متعال را از درون دریابد. از سوی دیگر موج معنویت عصر جدید او را دربرگرفته و افکار ضد و نقیضی را ایجاد کرده است.
باور به خدای درون و باور به خدای متعال با هم در تعارض هستند. البته خدای متعال را نیز از درون میتوان شناخت و راه رسیدن به او از درون میگذرد؛ اما کسی که به خدای متعال اعتقاد دارد، او را ساختۀ باورهای خویش نمیداند، به او دستور نمیدهد، آرزوهایش را خاضعانه از او میخواهد، تسلیم ارادۀ اوست، در برابرش احساس فقر و ضعف و ذلت میکند، با مردم فروتنانه رفتار میکند، داراییهایش را به رخ دیگران نمیکشد و مردم را سرگرم زرقوبرق دنیا نمیسازد.
لطف و کرم جان جانان درگرو باورهای ساختگی ما نیست. او میبخشاید و میبخشد، نعمتهای بیشمار را بدون درخواست ما روزیمان کرده و البته اگر ببیند دنیا چشم و دل ما را ربوده و نعمتهایش ما را به خودبزرگبینی رسانده، آنگاه درهای گشوده را میبندد تا ضعف و ربط خود را به او دریابیم و بهسوی او برگردیم. ارتباط با خدای متعال ما را از اینکه بخواهیم به خود تلقین کنیم که قدرتمند و عزیز هستیم بینیاز میکند؛ زیرا در قرارگاه ضعف و ذلت خود، به عزت و قدرت نامحدود الهی میپیوندیم و میبینیم که ما هیچ هستیم و همهچیز اوست.
لینکهای مرتبط:
سهیل سنگرزاده جدیدترین سرباز پوشالی موفقیت
تفکر نوین و تداوم ترویج آن در فضای سایبر
سنگرزاده ؛ عرفان لسآنجلسی با طعم موفقیت
جوان امروز کشور ما دو هدف کلی دارد: ۱. ثروت ۲. لذت.
جوان امروز کشور ما می خواهد یک شبه ره صدساله را برود و بدون تلاش به منبع بی انتهای ثروت و به تبع آن خوشی دست یابد!
خب این یک طرف ماجراست…
طرف دیگر ماجرا افرادی هستند که این حقیقت را فهمیده اند و آنرا مایه دستیابی به اهداف خود قرار داده اند. به عبارت ساده تر آنها جوانان را سرکیسه می کنند و به بهانه فروش راز یک شبه میلیونر شدن! بسته های مختلفی را به جوانان می فروشند که در حقیقت دو ریال ارزش ندارد!
عده ای دیگر هم مانند سنگرزاده، با جملاتی زیبا مشغول ترویج عقاید خرافی، یا موهوماتی هستند تا میل فطری جوانان به خداجویی را منحرف کنند…
از نقد شما کمال تشکر را دارم و امیدوارم به زودی اهالی انقلابی رسانه شروع به نقد و بررسی تولیدات امثال سنگرزاده و عباس منش و… نمایند.
با سلام و احترام خدمت نویسنده دیدگاه سهیل از ذات الهی درون و همه چی خودتی در واقع فطرت انسانه عزت نفسه و من عرف نفسه فقد عرف ربه عه ایناس با عشق میخوام به خودت برسی و به حقیقت برسی تا همینجوری مثل نقل و نبات فاز استکبار و بزرگی برنداری و هر کسی رو قضاوت کنی
با عرض سلام واحترام خدمت عزیز دل
بنده با حضور بیش از ۳۰سال پای منبر روحانیت محترم و رفتن به مسجد و حسینیه خدمت شما عرض میکنم
اولا اگر شما یک پکیج عالی داری که عاشقانه ما رو وادار به تفکر در مورد خداوند و تامل در قرآن بندازه اون هم به زبان ساده و شیوا بسم الله
دوما چند تا از منابر و مساجد ما عمیقا در مورد خدا و وصل شدن با عشق به او ما رو هدایت میکنند به غیر اینکه پای اکثر منبرها که مینشینی صرفا چند تا احکام ساده و نهایتا یک اشاره کلی موضوعی به تاریخ ائمه اطهار و خلاص
سوما توصیه میکنم قبل از قضاوت و در خصوص پکیج فروشی آقایان وقت بذاری همه فایل ها رو گوش بده و نظرات و نتایج خیلی از افراد رو بخون و گوش کن اونها که از راه پکیج فروشی به ثروت و خدا و حال خوب نرسیدن اینو لااقل با چیزهایی که شما از دین میدانی و ما نمیدانیم برامون باز کن ممنون
چهارما توصیه میکنم شعر موسی و شبان جناب مولوی رو بخون
و در انتها ای کاش بجای قضاوت کردن بقیه کاش شیوه های جدید و عالی آموزش همچون آقایان محترم عباسمنش و سنگر زاده و خیلی از کسانی که به اصطلاح شما روانشناس زرد هستند رو یاد بگیرید و با دست پر صحبت کنیم که در این رابطه تنها کسی که عالی عمل کرده جناب استاد پناهیان است که از نظر خیلی ها هم متاسفانه برای ایشان هم اما و اگر زیاد دارید
در انتها باز هم شما رو توصیه به پیگیری مطالب آقایان میکنم شاید شیوه درست ارتباط با خالق اینهایی باشند که میگند کا با توجه با نتایج زیادی که دوستان گرفتند بازد همین باشه
علی آقای عزیز این عرفان نو ظهور درنهایت چیزی جز انحراف برای مردم خصوصا مسلمین نخواهد داشت، من با اجازه نویسنده یخورده میخوام کامل تر کنم مطلب رو، جناب سنگرزاده براساس اسلام توحیدی دارن جلو میرن، اسلامی که جهنمی نداره، گناه مفهوم خودشو از دست میده و این عملا یعنی سرپیچی کردن از خدا.
من یادمه یبار یکی ازش پرسیده بود که بنظرت جهنمی وجود داره؟ ایشون برگشت گفت این جهنمی که میگن آتیش داره و میسزونه و اینارو نداریم، عقلتو بکار بنداز چرا خدا باید بنده عزیزشو بندازه تو آتیش؟ ، اینم استدلال من دراوردی جناب سنگرزاده، من اینی که میگم رو خودم دیدما خدارو شاهد میگیرم، این نوع طرز تفکر بنظرتون یه جوان رو به سمت گناه نمیکشونه؟ در واقع من خودم یه زمانی پیرو حرفاشون بودم و سمت گناه کشیده شده بودم، و میگفتم جهنمی نیست خدا هم که میبخشه پس تموم شد و رفت!
اسلامی که ایشون دارن ازش حرف میزنن نه امر به معروف و نهی از منکری داره، نه حمایت از مظلوم و مقابله با ظالم. خودشون تو مملکتی دارن زندگی میکنن که بشر داره بیشترین ظلم رو میکنه، طبق حرفای ایشون هر چیزی که انرژی منفی میده رو باید بزاریم کنار، تا ندونیم آمریکا چه نقشه شومی بر علیه اسلام و مملکتمون داره، و اینطوری میشه که فقط پول و ثروت و اون خدای ساختگی هدف زندگی میشه نه چیز دیگه ای.
یادمه یبار ایشون تو استوریاشون که از باشگاه بدنسازی شون فیلم میگرفتن، داشتن مخ یه دختره رو میزن، یبارم یکی ازشون ( توکوئسشن باکس) پرسیده بود که آیا ارتباط با جنس مخالف حرامه؟(منظورشون نامشروع بود) جناب سنگرزاده هم به تمسخر برگشتن گفتن چرا!( که منظورشون نه بود)
یا مثلا ایم محرم بود، ایشون برگشتن گفتن فقط درس عاشورا رو بردار و حرکت کن، نزار سرت کلاه بزارن ( که منظورشون عزاداری واسه امام حسین بود!) یعنی الان عزاداری واسه آقا امام حسین عمل بیهوده و مسخره ایه!
یادمه یباری ایشون گفتن دربرابر هیچ کس سر خم نکن، حتی اوس کریم! عجب!!
اینه اسلامی که ایشون دارن ازش دم میزنن!
دوری از اخبار و وقایع مهم دنیا فقط قدرت تفکر و بصیرت رو از آدما میگیره، یکیش خودم که کلا اخبار تعطیل بود و غرق در انگیزه و رویاها و تلاش واسه رسیدن به ثروت بودم، بدون اینکه به این فکر کنم که دشمنان من، شما و همه مردممون رو هدف قرار دادن تا هر طوری شده بتونن حتی با اسلام رحمانی به اسلام و مخصوصا شیعه ضربه بزنن.
بنده حدود یک سال و نیم تو پیج ایشون بودم و به شدت دنبالشون میکردم، یعنی کسی نیستم که بخوام با یه قضاوت سطحی این حرفا رو بزنم.
اگر عزیزی داره این حرفارو میخونه و طرفدار سهیل سنگرزادس و خوشش نمیاد، میدونم سخته اون اعتقادی که این آقا واست درست کرده رو بزاری کنار، درد داره بفهمی که اعتقادی که تاحالا داشتی اشتباه بوده، ولی ارزششو داره برگردی به اسلام واقعی یعنی اسلام شیعه.