???? #سفرنامه_اربعین .
???? چهارشنبه ۹۸/۰۷/۲۴ – سه روز قبل از اربعین
.
???? ساعت ۱۴:۳۰
بعد از اینکه بیدار شدم رفتم وسایلم رو تحویل دادم و رفتم حرم، اول رفتم دستشویی و وضو گرفتم. چون خیلی گرم بود، چفیه رو هم خیس کردم و انداختم روی سرم که از گرما هلاک نشم. خیلی خسته بودم، زیارت نچسبید، بعدش نماز ظهر خوندم و تو حرم یه مقدار نشسته خوابیدم (چون اجازه نمی دادن توی حرم دراز بکشیم)، حال نداد، خلاصه از حرم اومدم بیرون و وسایلم رو گرفتم و رفتم ناهار خوردم، با اینکه خیلی خسته بودم، ولی نرفتم توی یکی از موکب ها استراحت کنم، چون دفعه قبلی که توی موکب خوابیدم، خبری از کولر و وسایل سرمایشی نبود، خیلی حالم گرفته شد، خیس عرق بودم که از خواب بیدار شدم، این شد که پیش خودم گفتم میزنم به راه، توی راه توی یکی از موکب های باحال استراحت می کنم.
الان روی موبایل مسیریابی کردم و مقصدم رو گذاشتم خروجی بغداد به سمت کربلا، همون جاده بغداد- کربلا. میزنم به راه و پیاده میرم ببینم چی میشه! انشاالله توی راه موکب خوبی به پستم بخوره که حسابی استراحت کنم، هنوز خستگی صبح از تنم در نرفته!
.
#حب_الحسین_یجمعنا
#نذر_قلم
#سفرنامه_اربعین
#اربعین
#تنویر
#ادامه_دارد