???? #سفرنامه_اربعین ???? چهارشنبه ۹۸/۰۷/۲۴ – سه روز قبل از اربعین ???? ساعت ۸:۲۰
???? الان رسیدم کاظمین. داستان جالبی داره، بعد از نماز رفتم که ماشین بگیرم، دیدم یه بنده خدا عرب داره داد میزنه کاظمین، گفتم چند؟ اول گفت ۱۰ دینار (تقریبا معادل ۱۰۰ هزار تومان)، من گفتم کرایه ش ۵ دیناره، گفت بیا بریم، داشتیم می‌رفتیم که سوار شیم، گفتم ماشینت چیه؟ گفت دج (Dodge)، دج جزو ماشین های باکلاسه. اونجا بود که فهمیدم میخواست منو بیاره، چون اون ۵ دینار کرایه ون بود، نه دج! بنده خدا خوب اومد، حدود ۸ صبح رسیدیم کاظمین. ۵ دینار دادم. دو تا عراقی دیگه هم تو ماشین بودن که یکی شون ۲۰۰ دینار داد، اون یکی هم که بدره سوار شده بود، ۱۵۰ دینار داد.
راننده منو رسوند نزدیک حرم، گفت بقیه رو خودت برو، گفت از این بازرسی رد شو، بعدش اتوبوس هست، اتوبوس ها رو سوار شی، می رسوننت حرم. میخواست برگرده و بره خونه شون.
منم پیاده شدم، اما نرفتم سوار اتوبوس شم، گفتم پیاده برم بهتره! خواستم از مناظر راه استفاده کنم. الان هم در حال پیاده روی در مسیر هستم و در حال عبور از روی پلی هستم که از زیرش دجله عبور می کنه.
#حب_الحسین_یجمعنا
#نذر_قلم
#سفرنامه_اربعین
#اربعین
#تنویر
#ادامه_دارد
