دین و اندیشه > دین – همشهری دو – امیرحسین ثمالی:
عرفانهای نوظهور همچون عرفان حلقه، پدیدهای است که طی سالیان گذشته مورد توجه بسیاری قرار گرفته و بهرغم حرف و حدیثهای فراوان در چند و چون فعالیت این جریانها، هنوز هم هستند افرادی که در بسیاری از موارد از سر ناآگاهی به دام آنها می افتند.
تلاش برای درمان، راهی برای رسیدن به آرامش درونی، راهی سهلالوصول برای شناخت خدا و چند ده عنوان فریبنده دیگر از جمله مواردی است که مروجان این جریانها مکررا تکرار میکنند تا افراد بیشتری به آنها روی آورند و البته رویآورندگان نیز از گزند آسیبها در امان نمیمانند؛ آسیبهایی که در پارهای از موارد حتی به فروپاشی بنیان خانوادهها نیز میانجامد. عرفان حلقه یکی از چند ده جریان انحرافی بهاصطلاح عرفانی است که امروز از رهبر تا مریدان آن در حال و روز خوشی به سر نمیبرند. در همین رابطه با حجتالاسلام حمیدرضا مظاهری سیف به گفتوگو در رابطه با مبانی فکری این حلقه نشستیم. گفتنی است حجتالاسلام مظاهری سیف ازجمله روحانیونی است که سابقه مباحثات فراوانی را با افراد حلقه داشته و در سوابق او نیز مواردی چون بنیانگذار و رئیس مؤسسه علمی- فرهنگی بهداشت معنوی (با مأموریت آسیبشناسی شبه جنبشهای معنوی)، مؤسس و رئیس انجمن فرهنگی معنوی تنوین (با ماموریت نوآوری در ارائه معنویت اسلامی)، بنیانگذار و عضو هیأت مدیره انجمن نجات از حلقه، مؤسس و مدیرگروه مطالعات شبه جنبشهای معنوی در دفتر مطالعات راهبردی فرق دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم و… دیده میشود.
در ابتدا لازم است که یک تعریف از عرفان ناب اسلامی داشته باشیم تا تفاوت اصلی آن با سایر عرفانها و بهخصوص عرفانهای انحرافی مشخص شود. بر همین اساس لطفا یک تعریف کوتاه و مفید از اسلام ناب بفرمایید.
زمانی که از عرفان سخن میگوییم یعنی شناخت خدا و حقیقت مطلق از راه شهود و قلب و نه از راه عقل و استدلال. اگر معرفت خداوند متعال از راه عقل و استدلال باشد به آن فلسفه میگویند اما زمانی که این شناخت بهصورت قلبی و شهودی اتفاق بیفتد، اسم آن را عرفان میگذارند. حالا اگر این معرفت براساس واقعیت باشد، عرفان حقیقی برای فرد حاصل میشود و اگر این معرفت یا احساس معرفت منطبق با واقعیت نباشد، آن موقع است که با عرفان کاذب و انحرافی روبهرو میشویم.
اینکه میگوییم «واقعیت» دقیقا به چه معناست؟ واقعیت معنای گستردهای داشته و نیاز به توصیف دقیقتری دارد.
همانطور که گفتم، عرفان حقیقی بهمعنای شناخت خداوند متعال از راه قلب و شهود است؛ حال اگر این شناخت با واقعیات منطبق باشد و ببینیم که خدای مدنظر عارف همان خدای واقعی است، متوجه میشویم که تجربه عرفانی وی، تجربه درستی بوده است. اما اگر توصیف ارائه شده وی با واقعیت منطبق نباشد و با خدای واقعی فاصله داشته باشد، با عرفان کاذب روبهرو میشویم. در اینجا مسئلهای پیش میآید که بالاخره باید یک معیار داشته باشیم تا عرفان را مورد سنجش قرار دهیم! معیار در عرفان، در درجه اول وحی است که براساس منابع دینی ما همان وحی معصوم است. از همین تجربههای عرفانی گوناگون پی میبریم که بالاخره باید یک تجربه معصومانه عرفانی وجود داشته باشد تا احساس عرفانی درست هم مورد سنجش قرار گیرد.
آیا در متن آیات و روایات ما دلیل بر صحت شناخت عرفانی وجود دارد؟ این سؤال زمانی اهمیت پیدا میکند که درنظر بگیریم گروهی از اندیشمندان مسلمان(برخی از فقها و فلاسفه) اساسا شناخت عرفانی را زیر سؤال میبرند و آن را قبول ندارند.
هیچ فقیهی یک مسئله مسلم اسلامی را زیر سؤال نمیبرد چرا که معرفت شهودی خداوند در آیات، روایات و ادعیه ما مورد تأیید قرار گرفته است و هیچ فقیهی معرفت شهودی را رد نمیکند. به مثالی در قرآن کریم اشاره میشود که «اولم یکف بربک انه علی کلشیء شهید». خداوند را میتوان در همهچیز مشاهده کرد و او در همهچیز مشهود است. آیات متعدد دیگری نیز وجود دارند که همین مفهوم را مورد تأیید قرار میدهند؛ چنانچه اشاره میدارد «فاینما تولوا فثم وجهالله؛ پس به هر کجا روی کنید آنجا روی خداست». که در اینجا نور و جلوه الهی در همه عالم مدنظر است و میگوید که در همه جا خداوند را میتوانید ببینید. آیه دیگری در سوره تکاثر وجود دارد که کشف شهودی را هر چه بیشتر مورد تأیید قرار میدهد و میفرماید: «کلا لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم؛ یعنی اگر به علم یقینی برسید، (همین الان در همین دنیا) جهنم را خواهید دید». که معنایی جز مشاهده و شهود ندارد.
در آیه دیگری خداوند متعال تأکید میکند«لهم اعین لایبصرون بها و لهم آذان لایسمعون بها؛ آنها چشمهایی دارند که با آن نمیبینند و گوشهایی دارند که با آن نمیشوند!» در واقع خداوند در این آیه کسانی را که به این درک شهودی نمیرسند را مذمت میکند. امکان دارد افراد سطحینگری وجود داشته باشند که شناخت عرفانی را رد کنند اما هیچ فقیهی دست به این کار نزده است.
طی چند دهه اخیر شاهد آن هستیم که در کنار خط اصیل عرفان اسلامی (که قدمت آن با فلسفه و فقه ما نیز برابری میکند) جریانهای عرفانی دیگری نیز سبز شدهاند که بسیاری از آنها ریشه در مشرقزمین نیز ندارند. علت روی آوردن عدهای (بهخصوص غربیها) به عرفان و مسائل عرفانی چیست؟
وجود انسان اساسا با عرفان سرشته شده است و حقیقت وجودی ما روح ماست که به معرفت خداوند انس پیدا کرده است. این همان روحی است که با خداوند متعال گفتوگو کرده است و خداوند خطاب به او گفت: «الست بربکم؛ آیا من پروردگار شما نیستم؟» که روح ما با شناخت خداوند پاسخ مثبت به این سؤال داد. در روایات مربوط به این آیه نیز اشاره شده که ملاقات روح با خداوند متعال یک موضوع حقیقی بوده است. خب! در غرب (در برههای از زمان) سعی بر آن بود که انسان تنها در بعد مادی و زمینی مورد توجه قرار گیرد که طبیعتا انسان از پرداختن صرف به این بعد از خود راضی نخواهد شد و ناآرام میشود. این ناآرامی و نارضایتی همان چیزی است که انسان غربی تجربه کرده و حالا میخواهد که به معنویت بازگردد. اما چون آن منابع اصلی دینی را در اختیار نداشت ناگزیر از روی توهمات خود، عرفانهای کاذب را بهوجود آورد. ضمن آنکه در این میان سیاستمدارانی نیز بودند که تمایلی به از دست دادن قدرت خود و روی آوردن مردم به معنویت واقعی نداشتند و از همین روی به حمایت از عرفانها و معرفتهای ساختگی پرداختند تا اجازه ندهند رقیبی برای آنها پیدا شود.
عرفانهای جدید بهطور جدی چند سال است که وارد عرصه شدهاند؟
از اواخر قرن ۱۹میلادی مباحث معنوی منهای وحی و آموزههای دینی در غرب شکل گرفت چرا که آنها دیدند بدون معنویت امکان ادامه زندگی برای انسان وجود ندارد اما این معنویت را نیز میخواستند از راهی جز وحی بهدست آورند که این مباحث شکل گرفت نقطه اوج این مباحث به سالهای دهه ۶۰ میلادی در سده اخیر و پس از شکستهای سنگین در جنگ جهانی دوم بازمیگردد. در آن دوره به دلیل فروپاشی رویاهای مدرنیته و کشتار عظیم در غرب، عدهای به مباحث معنوی روی آوردند و به این موضوع رونق دادند.
با توجه به اصیل بودن جریان عرفانی در ایران، این مباحث از چه سالی وارد ایران شد و معمولا در چه قالبهایی ارائه گردید؟
اگر بخواهیم شروع این مباحث در ایران را بررسی کنیم تقریبا میتوانیم بگوییم همزمان با غرب در ایران نیز از دهه۴۰ شمسی این مباحث پا گرفت. در دربار آن زمان افرادی مانند مجید مظفر جریانهای معنوی عرفانی جدیدی را در ایران راه انداختند. همچنین یکی از سناتورهای زمان شاه به نام ابراهیم خواجه نوری به آمریکا رفت و جریان عرفانی «پناه» را بهوجود آورد. هر چه که جلوتر آمدیم، به موازات رشد این تفکر در غرب، در ایران نیز شاهد رشد آن بودهایم. مهمترین ابزار ترویج اندیشه آنان نیز نشر کتاب بود که در سالهای اخیر فعالیت در فضای مجازی اوج گرفته است و طی یکیدو سال قبل نیز حضور آنها در شبکههای اجتماعی بسیار پررنگ شده است. در بررسیای که درباره حضور این جریانها در شبکههای اجتماعی انجام دادیم، متوجه شدیم که عضوگیری آنها طی ۲ سال اخیر در این کانالها بسیار زیادشده و کتب و سایر محصولات و اشیای خود را از طریق شبکههای اجتماعی به فروش میرسانند. در کنار این، دورههای آموزشی متعددی نیز توسط مروجین عرفانهای کاذب برگزار میشود و حتی رهبران عرفانهای نوظهور به ایران سفر کرده و در این دورهها آموزش میدهند. باشگاههای ورزشی و تورهای تفریحی از دیگر ظرفیتهایی است که آنها استفاده میکنند و بهعبارت دیگر از هیچ تجمعی فروگذار نمیکنند.متأسفانه در مواردی هم در قالب کارشناسان مذهبی وارد صدا و سیما شدهاند و به طرح مباحث خود پرداختهاند.
یکی از جریانهای انحرافی عرفانی که در سالهای اخیر فعالیتهای خود را گسترش داده به جریان «عرفان حلقه» موسوم است! این جریان عرفانی دارای چه مبانیای است؟
پایهگذار عرفان حلقه فردی به نام محمدعلی طاهری است که هماکنون نیز به جرم اهانت به مقدسات، کلاهبرداری، کسب مال نامشروع و… در زندان به سر میبرد. ایشان حدود ۲۰سال قبل مدعی میشود که به پدیدهای بهنام «شعور کیهانی» وصل شده و به آگاهی نامحدودی رسیده است و هرکس که مایل باشد به معرفت برسد، او میتواند آن فرد را به شعور کیهانی وصل کند. بعد هم جلسات آموزشی را شروع و افراد را به ادعای خود وصل میکرد! او در این جلسات به افراد میگفت که چشم خود را ببندند و پس از لحظهای بدون فکر کردن به هیچ مسئلهای، به شعور کیهانی وصل شوند! طبیعتا یک نفر نمیتوانست یک جریان را گسترش دهد و افرادی از همین کلاسها با توجه به جاذبههای مالی، به ترویج این تفکر پرداختند. الان هم حدود ۲سالی است که بین مروجان این عرفان، اختلاف افتاده است و هر کسی خود را رئیس میداند؛ حتی برخی از آنها مدعی هستند که طاهری ۲سال قبل در زندان مرده و آنها هماکنون رئیس حلقه هستند. ادعای دیگر این جریان نیز این بود که میتوانند با اتصال افراد به شعور کیهانی، بیماریهای جسمی- حتی بیماریهای لاعلاج- را درمان کنند! چرا که معتقدند پزشکی جدید هنوز به این درجه از شعور نرسیده که همه بیماریها را درمان کند. بالاخره افراد زیادی هستند که در درمان خود یا اطرافیانشان ماندهاند و میخواهند حداقل هر راهی را برای نجات خود امتحان کنند و این موضوع جذابیت زیادی برای آنها دارد. همه این عوامل دست بهدست هم داد تا عرفان حلقه گسترش یابد و بر مریدان آن افزوده شود.
یکی از امور متداولی که در جریانهای انحرافی عرفانی دیده میشود، سوءاستفادههای مالی مروجین از مریدان است. در جریان عرفانی حلقه چه سوءاستفادههای مالیای صورت گرفته است؟
این سوءاستفادهها اشکال متفاوتی داشته است. در برخی موارد به بهانه هزینه شرکت در کلاسها و دریافت مدرک، هزینهای دریافت میشد. برخی مواقع نیز صرفا برای درج یک مهر خاص در مدرک، مبلغی از سوی افراد پرداخت میشد. فروش کتابها به قیمت گزاف و چند برابر قیمت واقعی، راه دیگر درآمدزایی این جریان عرفانی بود. جالب است که در پارهای از موارد یکی از افراد حاضر در حلقه مدعی میشد که به آگاهی خاصی دست یافته و آن را نوشته است و آن آگاهی را در یک صفحه مینوشت و به دیگران میفروخت. مثلا ۱۰۰برگ از یک صفحه کپی میگرفت و هر کدام از آنها را ۲هزار تا ۵هزار تومان به فروش میرساند تا آگاهی افراد به شعور کیهانی نزدیک شود! کلاهبرداری جدیدی هم که بین آنها راه افتاده از این قرار است که میگویند میخواهیم برای آقای طاهری وکیل بگیریم و به پول نیاز داریم. بعد هم که چند میلیون پول جمع میشود، یکی آن را با خود میبرد! یا اینکه شایعه میکنند تعدادی از مروجین بازداشت شدهاند و برای گرفتن وکیل به پول نیاز داریم که باز هم اتفاق قبل تکرار میشود.
آیا در رابطه با موضوعات درمانی نیز از مریدان خود سوءاستفاده میکنند؟
در میان مروجین عرفان حلقه این حرف وجود دارد که بابت درمان نباید پولی دریافت کرد اما بودند افرادی در میان آنها که به تعبیر خودشان یک اتصال برقرار میکردند و بابت آن مبلغی حدود ۴میلیون تومان میخواستند. البته دیگر اعضا میگفتند این فرد از اصول ما خطا کرده است. در زمان خود آقای طاهری هم میگفتند ما بابت درمان پول نمیگیریم اما افراد برای درمان نیازمند آن هستند که در کلاسها و دورهها شرکت کنند. شخص بیمار هم با هدف درمان (نه آموزش) در کلاسها حاضر میشد. گاهی اوقات هم میگفتند که برای درمان باید سیدیهای یک دوره را بهصورت کامل گوش کنید و درنهایت ۳ حلقه سیدی را به قیمت
۱۵۰هزار تومان میفروختند.
شما ازجمله افرادی هستید که نامهنگاریهای متعددی با سران عرفان حلقه داشتهاید. پاسخ آنها به نامههای شما چه بود؟
نامهنگاریهای من با شخص آقای طاهری و در ادامه گفتوگوهای من با ایشان به قبل از بازداشت وی(سالهای ۸۹ و ۹۰) مربوط میشود. ما با ایشان جلساتی داشتیم و چندبار متذکر شدیم که این بحثها درست نیست اما متأسفانه ایشان رویکرد خوبی نسبت به نقد نداشت. چندبار هم که با ایشان صحبت کردیم درنهایت به ما گفت که با هم صحبت و ایراد را رفع کنیم اما به ایشان گفتم که اصل کار و ادعای شما مبنی بر دستیافتن به شعور کیهانی و امکان اتصال سایرین اشتباه است. پس از به زندان افتادن آقای طاهری هم با مریدان ایشان وارد بحث شدیم که آنها گفتند ما قادر به پاسخگویی و دفاع نیستیم و خود آقای طاهری باید از عرفان حلقه دفاع کند. برای ما جای سؤال بود که چطور یک عده اندیشهای را ترویج میکنند اما قادر به دفاع از آن نیستند! با وجود این مجددا با شخص آقای طاهری نامهنگاری کردیم و از ایشان خواستیم که در ایام مرخصی خود از طریق وکیل ایشان هماهنگی کرده و جلساتی را برای دفاع از اندیشهشان(با مسئولیت خودمان) برگزار کنیم که در پاسخ به نامه، مانند قبل گفتند که شما دشمن آزادی اندیشه هستید و استاد نمیتواند در این شرایط و زیر شکنجه حرف بزند.
این ادعای آقای طاهری و مریدان وی مبنی بر تحت فشار بودن وی در حالی مطرح میشود که در تماس با دستاندرکاران پرونده آقای طاهری متوجه شدیم ایشان در سلامت کامل به سر میبرد و دوره محکومیت خود را پشت سر میگذارد. به هر صورت ما در نامهنگاریها پاسخی نگرفتیم و به ما گفتند که باید منتظر آزادی آقای طاهری باشیم و این در حالی است که آقای طاهری در زمان آزادی خود هم حاضر به پاسخگویی نبود.
آیا از محتوای شکایات علیه ایشان اطلاع دارید؟
نوع شکایات علیه ایشان بسیار گسترده است و در حال حاضر آنقدر بالا رفته که دادگاه فعلا به تعدادی از آنها حتی اجازه طرح هم نمیدهد. در حال حاضر انجمنی با نام «نجات از حلقه» راهاندازی شده که افراد آسیبدیده از عرفان حلقه، در آنجا دور هم جمع میشوند. در مواردی دادگاه میگوید که اساسا برای برخی از شکایات، در قانون پیشبینیای نشده است. برای مثال فردی به دادگاه رفته و مدعی شده است که همسرش با شرکت در جلسات عرفان حلقه دیگر با او زندگی نمیکند و میگوید که شما به سطح کافی از شعور و آگاهی نرسیدهاید که در کنار شما باشم! این فرد به دادگاه میگوید که امنیت خانواده وی از بین رفته است و دادگاه نیز پاسخ میدهد که قانونی در این رابطه نداریم و خودت نباید اجازه میدادی که همسرت به این کلاسها برود. در مواردی هم برخی افراد با شرکت در دورههای عرفان حلقه به رتبههای بالایی در میان آنها رسیدهاند اما پس از مدتی از انحراف آنها مطلع شدهاند و قصد بازگشت داشتهاند که به این افراد حمله شده و از طرف رابطین و شخص آقای طاهری هم تهدید شدهاند که چنین افرادی نیز دست به شکایت زدهاند. گروه دیگر شاکیان به مباحث درمانی مربوط میشود که به فرد اعلام شده که برای درمان نیاز است که به شبکه شعور کیهانی ایمان بیاورد. آن شخص نیز بهدلیل ایمان بالا تمام داروهای خود را قطع کرده و از دنیا رفته که خانواده وی امروز ازجمله شاکیان هستند. امروز تعداد و نوع شکایات علیه عرفان حلقه بسیار است و دادگاه در بسیاری از موارد اعلام میکند که قانونی نداریم اما بهدلیل انباشت این شکایات، تشویش اذهان عمومی بهوجود آمده است.
معمولا چه طیف از افراد به عرفان حلقه روی میآورند؟
جاذبههای عرفان حلقه متنوع است؛ از ادعای آگاهیبخشی تا درمان و کسب درآمد از طریق دورههای آموزشی در زمره این جاذبهها قرار دارند، به همین دلیل افراد مختلفی جذب عرفان حلقه شدهاند؛ برخی بهمعنای واقعی کلمه بهدنبال عرفان رفتهاند و بعضا پیشزمینههای مذهبی دارند. برخی هم بهدنبال درمان یا کسب محبوبیت اجتماعی هستند که این افراد لزوما پیشزمینه مذهبی ندارند. اما غالبا افرادی جذب چنین جریانهایی میشوند که کمتر اهل مطالعه یا زمینههای مذهبی هستند.
افرادی که امروز در قالب انجمن نجات از حلقه فعالیت میکنند، از چه طریقی به فریبخوردن خود پی بردهاند؟
گروهی از آنها از طریق تجربه خود به این نتیجه رسیدهاند. گروهی دیگر نیز با توجه به سوءاستفادههایی که از آنها شده است امروز در ردیف شاکیان قرار گرفتهاند. یک عده دیگر هم افرادی هستند که خودشان بهصورت مستقیم آسیب ندیدهاند اما نزدیکان آنها (اعم از همسر، فرزند و…) با حضور در این حلقه آسیب دیدهاند. برای مثال فردی مهندس بوده و برای خود کسب و کاری داشته اما امروز کار خود را رها کرده و به آموزش عرفان حلقه میپردازد، در نتیجه پدر وی بهعنوان یکی از آسیبدیدگان در انجمن نجات حاضر میشود. هدف افراد این انجمن نیز روشنگری است تا افراد دیگر آسیب نبینند.
راه نجات چیست؟
طبیعتا بازگشت به معنویت و عرفان دینی براساس آیات قرآن، روایات و ادعیه اسلامی، راهکار اصلی خودداری از به دام افتادن در چنین جریانهایی است تا عرفان قرآنی و عرفان اهلبیت(ع) هر چه بیشتر ترویج شود.یکی از آسیبهای امروز جامعه ما این است که مباحث دینی بیشتر در قالب احکام شرعی و استدلال در مباحث اعتقادی محدود شده و آن قسمت معرفتی و معنوی کمتر دیده میشود.از طرف دیگر باید روشنگریهای لازم در جامعه نسبت به عرفانهای انحرافی و شاخصهای آنها صورت بگیرد تا افراد به راحتی در دام آنها نیفتند.
سه راه تشخیص عرفانهای کاذب
یکی از مهمترین مبانی عرفانهای کاذب از این قرار است که دعوت به خدا در این جریانها وجود ندارد و اگر هم وجود دارد، خدا به نیروی درونی انسانها تبدیل میشود. بهعبارتی آن قدرت نامحدود الهی را در خود انسان محدود میکنند و این یک سوء برداشت از عرفان حقیقی است. عرفان حقیقی هیچگاه خدا را نادیده نمیانگارد فقط میگوید با خودشناسی میتوان به آن رسید. اما عرفانهای کاذب راه و مقصد را خود انسان تعریف میکنند که فصل مشترک همه عرفانهای کاذب است. باور غلط و اشتباه نسبت به معاد و زندگی اخروی از دیگر مبانی عرفانهای کاذب است. این باور که برزخ، روز قیامت هم هست در نگاه این جریانها پیچیده شده و زیر سؤال میرود. علاوه بر این زمانی که خدا تنها به نیروی درونی انسان محدود گشت، شریعت نیز کنار میرود و تبعیت از خدا نیز میشود پیروی از خود؛ بهعبارتی نوعی اباحیگری در این عرفانها حمایت میشود. ممکن است مستقیم گفته نشود که دست از دین بردار اما مبانی آن ترویج میشود.
منبع: همشهری آنلاین