بهداشت معنوی؛ «شما میتوانید زندگی عالی برای خودتان خلق کنید. فقط خودتان میتوانید به خودتان کمک کنید.» این جملهها این روزها در هرجایی و از هرکسی شنیده میشود؛ سخنرانیها، برنامههای آموزشی، پادکستها و کتابهای فراوانی که با عنوان خودیاری طبقهبندی میشوند. اما بهراستی راه بهتر شدن و به یاری خود شتافتن، چیست؟ آیا صرفاً با اتکا به درون و خودمحوری میتوان خویشتن را بهبود بخشید؟ خودیاری در ادبیات اجتماعی به عبارت رایجی تبدیل شده است. مروجان روشهای خودیاری روزبهروز در حال اوج گرفتن و ثروتاندوزی هستند. سمینارها، دورههای آموزشی، پیجهای فضای مجازی و دهها راه و روش دیگر، وسیلۀ ارتباط آنان با مخاطبانی است که خود را در حال غرق شدن در زندگی مدرن میبینند. راه و رسم خودیاری هیچ ضابطۀ مشخصی ندارد و هر کس با انبوهی از ادعاها خود را بهعنوان مربی موفقیت یا کوچ معرفی میکند.
اما در این میان افرادی هستند که در جهت عکس موج خودیاری ایستاده و به نقد این جریانها میپردازند. ازجمله افرادی که آثار قابلتوجهی در نقد جریان خودیاری نگاشته و به انتقادات صریح در این مورد پرداخته، سوِند برینکمن (Svend Brinkmann) است. سوند برینکمن استاد روانشناسی در دانشگاه آلبورگ دانمارک است. او مشخصاً به مطالعات بینرشتهای میان فلسفه، اخلاق و روانشناسی علاقه دارد و تحقیقات کیفی متعددی را در این زمینه پیش برده است. همچنین در نیواسکول نیویورک، دانشگاه لندن و دانشگاه کاتولیکای میلان بهعنوان استاد مدعو حضور داشته است. سوند برینکمن، علاوه بر تدریس در دانشگاه، شخصیتی رسانهای نیز به شمار میرود و در مجله دانمارکی پُلیتیکن یادداشت و معرفی کتاب مینویسد.
سوند برینکمن تا امروز بیش از ده کتاب نوشته است که بهطور ویژه سه اثر از او بازتاب بینالمللی گستردهای پیدا کردهاند. این سهگانه شامل کتاب «محکم بایست»، «ایستگاهها» و «فضیلت کناره گرفتن» میشود. او در آثارش برای مقابله با استدلالهای رایج در کتابهای پرخواننده خودیاری مطالب ارزندهای را ارائه نموده است. ازاینجهت گاهی او را نویسندهای ضد خودیاری دانستهاند که میکوشد با بیانی ساده، برخی از اصلیترین محورهای کتابهای خودیاری را نقد کند.
سوِند برینکمن در کتاب محکم بایست، تلاش میکند نشان دهد که مقاومت کردن در برابر جنونِ خودبهسازی، نوعی هنرمندی است. وی افزایش دیوانهوار سرعت زندگی را عامل تغییرات اساسی در سبک زندگی میداند و بیان میکند که گویی همهچیز در حال شتاب گرفتن است. هجوم بیوقفه فناوریهای جدید، تغییر ساختار مداوم در محل کار، گرایشهای زودگذر در حوزۀ غذا، مُد و درمان و… نشانههایی از سرعت گرفتن بیوقفۀ زندگی ست. جامعهشناسان از استعارههایی مانند «مدرنیته سیال»، «سرمایهداری انعطافپذیر»، «پسافورد گرایی» برای توصیف عصر ما استفاده میکنند؛ عصری که در حال تغییر دائمی است. در این میان خودبهسازی یک ضرورت است که نیاز به سرعت و تکنیک دارد؛ البته خودبهسازیِ هماهنگ با تغییرات مدرنیته، که مقاومت در برابر آن براستی دشوار است.
برخی ادعا میکنند که جهانیشدن یا «تهدید ناشی از جهانیشدن» به این معنی است که تغییر دائمی گریزناپذیر است. حال چگونه در فرهنگی پرشتاب دوام بیاوریم؟ دوام آوردن به معنای سازگاری با شرایط تلقی شده و مستلزم پیشرفت مداوم در سطح شخصی و در سطح حرفهای است. عدهای یادگیری مادامالعمر را به «یادگیری تا زمانی که بمیرید» تعبیر میکنند. استفادۀ سازمانها از خصوصیات شخصی افراد، جهت پیشرفت سازمان و تحقق اهداف در عصر تغییرات زودگذر، به فرهنگی مرسوم تبدیل شده است. انواع روابط انسانی و تمامی فعالیتهایی که در گذشته در ساحت مسائل شخصی جای میگرفت، اکنون بهمثابه ابزاری دیده میشود که شرکتها و سازمانها برای بهپیش راندن کارکنانشان از آن استفاده میکنند. اگر تحمل سرعت را نداشته باشید، زیادی آهسته کار کنید، انرژیتان کم باشد یا کاملاً شکستخورده باشید، روشهایی ازجمله گرفتن مربی، مدیریت استرس، ذهن آگاهی و تفکر مثبت برای درمانتان تجویز میشود. همه به ما توصیه میکنند که «در لحظه زندگی کنید»، اما چون همهچیز در اطرافمان در حال شتاب گرفتن است، بهراحتی بیتاب میشویم و درکمان از زمان را بهطور کامل از دست میدهیم.
در یک فرهنگ پرشتاب، تحرک بر ثبات غلبه میکند. شما باید چابک، سیال و تغییرناپذیر باشید و بتوانید در هر زمان به هر سازی برقصید. ثبات و ریشه دواندن سیالیت، یادگیری و خودبهسازی است. انگار دارید درجا میزنید. ریشه داشتن به معنای داشتن پیوند با افراد دیگر (خانواده، دوستان، جامعه)، آرمانها، مکانها یا شاید محل کاری است که نسبت به آن احساس وفاداری میکنید. امروزه تعریف منفیتر این اصطلاح معانی ضمنیِ مثبت آن را کمرنگ کرده است.
وقتی تحرک مهمترین رکن فرهنگ مدرن است و رسیدن به ثبات دشوار است، تکلیف ما چیست؟ گرچه شاید این کتاب بار انتظاراتی را که در سالهای اخیر بر دوش افراد قرار گرفته است سنگینتر کند، پیام اصلی آن این است که باید یاد بگیریم، محکم بایستیم و درنهایت شاید خود را پیدا کنیم. طبیعتاً گفتنش آسان است و عمل کردن به آن دشوار. پیرامون ما پر از همهمههایی است دربارۀ پیشرفت، تغییر، تحول، نوآوری، یادگیری و مفاهیم پویای دیگری که فرهنگ پرشتاب را القا میکنند.
عصر سکولار ما آکنده از بییقینی و دلهرۀ بنیادین و هستیشناسانه است که باعث میشود ایستادگی دشوار شود. درنتیجه اکثر ما به طعمههایی آسان برای انواع رهنمود و درمان و مربیگری و ذهن آگاهی و روانشناسی مثبت و خودپروری تبدیل شدهایم. در حوزههایی مانند رژیم غذایی، سلامتی و ورزش یک دین واقعی ظهور کرده است که دائماً احکام جدیدی برای پیروی صادر میکند و رژیمهای جدیدی ارائه میدهد تا طبق آن زندگی کنیم. به نظر میرسد که ما فاقد هدف و جهت هستیم و به دنبال آخرین دستورالعمل برای خوشبختی، پیشرفت و موفقیت از اینسو به آنسو میدویم.
هدف این است که این کتاب، همچون کتابی ضد خودیاری عمل کند و افراد را ترغیب کند که شیوۀ اندیشیدن به زندگی را تغییر دهند و آنطور که میخواهند زندگی کنند. نویسنده معتقد است ما برای اینکه یاد بگیریم چگونه در یک فرهنگ پرشتاب دوام بیاوریم، و محکم بایستیم، باید به فلسفۀ رواقی کلاسیک رجوع کنیم و بهویژه از تأکیدات این اندیشه بر خویشتنداری، آرامش ذهنی، والا منشی، احساس وظیفه و تفکر در ماهیت پایانپذیر زندگی الهام بگیریم. این فضیلتها، نسبت به تمرکز سطحی بر پیشرفت و تحول دائمی، احساس کامیابی عمیقتری ایجاد میکنند. با اینکه فلسفۀ رواقی علاج همۀ مشکلات نیست، شاید بتواند افراد را تشویق کند که روشهای جدیدی برای زندگی خود پیدا کنند، زندگیای بر پایه مقاومت، پذیرش آنکه هستیم و آنچه داریم، نه تلاش برای پیشرفت و سازگار شدن.
هفت فصلی که در کتاب مطرح میشوند، گامهایی را شرح میدهند که باید در مسیر پیدا کردن راه خود و محکم ایستادن برداشت. عناوین فصلها به این شرح است:
۱. دروننگری را کنار بگذارید
۲. بر جنبههای منفی زندگی خود تمرکز کنید
۳. نه را وارد زبانتان کنید
۴. احساساتتان را سرکوب کنید
۵. مربیتان را برکنار کنید
۶. بهجای کتاب خودیاری یا زندگینامه، رمان بخوانید
۷. گذشتهنگر باشید
ملاحظه و بررسی
این کتاب از یک ادراک درست متولد شده است. اینکه باید متفکران و روشنفکران جامعه در برابر موج خودیاری بایستند و مردم را آگاه کنند. موج خودیاری برخلاف نامش به افراد می آموزد که چگونه از خود دست بکشند و به یاری مدرنیته بیایند تا بتوانند در روند پرسرعت تغییرات زندگی تکنولوژیزده، نقش مفیدی داشته باشند و درواقع به یاری مدرنیته بیایند.
جریان خودیاری و مثبت اندیشی برای سازگار کردن شهروندان مدرنیته خلق شده است. این جریان میکوشد مردم را از مقاومت در برابر تغییرات پرسرعت به نفع نظام سرمایهداری و نخبهگرا بازدارد. خودیاری فضیلت فردی را در هماهنگی با سرعت تغییرات و پذیرش ارزش پول، رفاه و دنیاطلبی میداند. این جریان با درونی کردن ارزشهای بنیادین نظام سرمایهداری مردم را به شهروندانی رام و مطیع و هماهنگ با اهداف و آرمانهای طبقۀ سرمایهدار تبدیل میکند؛ بهطوریکه مسئولیت بدبختی و خوشبختی هر کس را به عهدۀ خودش میگذارد و اگر در این سرعت تغییراتی که به نفع گروه سرمایهداران قدرتمند در حال حرکت است، کسی آسیب ببیند، فقیر شود و به بدبختی برسد، خودش مسئول است.
بیتردید باید موج روشنگری و مقاومت علیه جریان خودیاری را در جامعه برانگیخت. این موج تغییرات فرهنگی عظیمی را با خود همراه میآورد که با وجود آنها اساس انسانیت، آزادی و معنویت از بین میرود و مردم به بردگان مادی تبدیل میشوند که خودشان مسئول بدبختیهای خودشان هستند؛ زیرا با تفکر بهتر و احساسات خوش میتوانستند همهچیز را تغییر دهند و اگر نشده است، حتماً در تفکر مثبت و احساسات مثبت خودشان خللی بوده است. به نظر میآید که با نرمترین و درعینحال ظالمانهترین نوع سلطهگری و بهرهکشی روبرو هستیم؛ ظلمی که به صورتی بسیار زیبا و جذاب آراسته شده و طبقات ضعیف جامعه را همزمان با له کردن، محکوم هم میکند.
لینکهای مرتبط:
معنویت به سبک «تفکر نوین»، ابزاری برای تغییر سیاسی!
موفقیت بهمثابه شاخصه الگوسازی در معنویتهای نوظهور
خب همانقدر که خودیاری در خدمت سرمایه داریه فلسفه رواقی که میگه بشین یه گوشه در خدمت سرمایه داری نیست؟!استدلال هاتون قانع کننده نیست