تاریخ و نتایج خطاهای محاسباتی در سیاستهای بینالمللی و تأثیر آنها بر آینده ایران
اشاره
به مناسبت تاکید رهبر معظم انقلاب بر خطای محاسباتی دشمن در حمله به ایران، اینجا در این مقاله به بازخوانی چند نمونه از خطاهای محاسباتی در تاریخ پرداخته شده است. این خطاهای محاسباتی نه تنها سرنوشت ملتها را دگرگون کردهاند، بلکه تأثیر عمیقی بر آینده ایران در نظام جهانی آینده داشتهاند.
خطاهای محاسباتی در جنگهای جهانی
خطای محاسباتی آلمان در جنگ جهانی اول
در دوران منتهی به جنگ جهانی اول، امپراطوری انگلیس در حال افول بود و همه این را می دانستند، از نظر اقتصادی بهره ور نبود. دو رقیب اصلی داشت، آمریکا و آلمان که انتظار می رفت یکی از این دو کشور قدرت هژمون را از انگلیس بربایند.
وقتی جنگ جهانی اول شروع شد، انتظار این بود که آلمان پیروز جنگ باشد، با توجه به ابزار و تکنولوژی که داشت. محاسبه آلمانی ها این بود که جنگ را می برند، محاسبه شان پیروزی بود. اما از پیچیدگی های نظام پول و اعتبار و فدرال رزرو، بی خبر بودند. یعنی آلمانی ها مثل روسها فکر می کردند، می گفتند ما جنگجو هستیم، ابزار نظامی خوب هم داریم، پس این نشان می دهد که در جنگ احتمالی ما پیروزیم، البته تا جایی که جنگ به اروپا مربوط می شد، پیروز بودند
در سوی دیگر جنگ آمریکایی ها، با نظام فدرال رزرو که مرجع نهایی وام دهی ایجاد شده بود، خلق اعتبار می کردند و صنعت نظامی کار می کرد و سلاح های زیادی را راهی اروپا می کرد و این باعث می شد دریای عظیمی از تسلیحات در اختیار متفقین قرار گیرد. و دولتهای محور از عهده این تجهیزات بر نمی آمدند
یعنی یک طرف میدان باید با زحمت تولید می کرد، سمت دیگر، با خلق اعتبار تسلیحات تولید می کرد. در حقیقت آلمانیها دچار خطای محاسباتی شدند، اگر می دانستند چنین امکان خلق اعتباری وجود دارد، که یکی از پایه های جنگ است، هرگز جنگ را شروع نمی کردند.
آلمانی ها تا جنگ جهانی دوم هم متوجه این مساله نشدند، همچنان روی اختراعات بهتر و صنعت بهره ور تر تمرکز داشتند. خطای محاسباتی که آلمانیها داشتند، باعث شد آلمانیهایی که رو به بالا بودند و اگر همینطور بالا می رفتند، برنده بودند و نیاز به جنگ نداشتند، این خطای محاسباتی آلمان را شکست داد.
خطای محاسباتی آلمان در جنگ جهانی دوم
خطای محاسباتی بعدی، باز هم آلمان است، در جنگ جهانی دوم، هیتلر با حزب ناسیونالیست سوسیالیست توانست غلبه کند و قدرت را به دست بگیرد و ارتش قدرتمندی را تجهیز کردند. انگلیسی ها در جایی یک امتیازی هم دادند و چیمبرلن رفت و توافق مونیخ را امضا کرد و گفت جلوی جنگ را گرفتم و… آلمان باید اینجا متوقف می شد، چون امتیازش را گرفته بود و اوضاع هم به سود آلمان بود، موشک ساخته بودند، موتور جت روی هواپیما نصب کرده بودند، شرایط به نفعشان بود، اما وارد جنگ شدند، گفتند لهستان را هم بگیریم، چه لزومی داشت؟ باز هم جنگ شروع شد، البته آلمان با همکاری شوروی این جنگ را شروع کرد، اما متفقین به آلمان اعلان جنگ کردند و جنگ شروع شد، اگر جنگ شروع نمی شد، آلمان برنده بود، شاید اگر ده سال دیرتر جنگ شروع می شد، آلمان با آن تکنولوژی و سلاح ها می توانست بدون جنگ مسلط باشد.
آلمان ها نفهمیدند چه قدر باید پیشروی کنند و کجا باید متوقف شوند یعنی باید دیوار را تشخیص دهی و بدانی دیوار کجاست؟ اگر دیوار را تشخیص ندهی، به دیوار می خوری! اشغال چک دیواری بود که آلمان باید متوقف می شد، گام بعدی جنگ با متفقینی بود که همان نظام پول و اعتبار را تکامل یافته تر دارند و در جنگ قبلی توانسته بودند با همین ابزار جنگ را ببرند.
یک خطای محاسباتی دیگر آلمان، عملیاتی بود که در دسامبر ۱۹۴۰ داشتند، عملیات بارباروسا، که با یک ارتش آماده انقلابی کمونیستی وارد جنگ شدند، ژنرال های آلمانی سن پطرزبورگ را محاصره کردند و به مسکو هم رسیدند، ولی جنگ برگشت و این باعث شکست آلمان شد، اگر آلمان به شوروی حمله نمی کرد و فقط با غربیها می جنگید، احتمال داشت کار تمام شود و چون نامه های چرچیل وجود دارد که انگلیس قصد ادامه نداشت و داشت التماس می کرد.
بنابراین آلمانیها روی خطاهای محاسباتی شان دو جنگ را باختند
خطاهای محاسباتی در جنگ ویتنام
خطاهای محاسباتی آمریکا در جنگ ویتنام
خطای محاسباتی دیگر، ارتش آمریکا در ویتنام است، آمریکاییها فکر می کردند واقعا جنگ جهانی دوم را اینها برده اند! آمریکاییها در خلیج تهانکن رفتند و بهانه تراشی کردند تا وارد جنگ شوند.
آمریکاییها توهم پیروزی در جنگ جهانی دوم داشتند، اما حقیقت این است که جنگ جهانی دوم اینگونه بود که آمریکایی ها موتور و کامیون و… می ساختند و به روسیه می فرستادند و این سلاحها از مرزهای آمریکا و روسیه، وارد می شد و روسها با آلمانها می جنگیدند. در حقیقت سربازهای روس بودند که می جنگیدند و آنها بودند که جنگ را بردند و برلین را فتح کردند و…
خب بگذریم، آمریکاییها در ویتنام فکر می کردند با مشتی پاپتی طرف هستند که می توانند به راحتی آنها را ببرند، ولی دیدیم که اینطور نشد و با یک تلفات ۵۵ هزار نفری شکست خورد، ۵۵ هزار نفر کشته، یعنی حدود ۲۰۰ یا ۳۰۰ هزار نفر زخمی، زمانی که جمعیت آمریکا حدود ۱۲۰-۱۳۰ میلیون نفر بود، خب این خیلی عدد بالایی است. اینجاست که معلوم می شود ویتنامی ها شاهکار کردند.
این خیلی فاجعه است برای یک ابرقدرت که از بالای سفارت فرار می کند. فکر می کرد جنگ اول و دوم را خودش برده، در صورتی که آمریکاییها فقط پول داده بودند، آنهم اعتبار از جیب دیگران! آنها نجنگیده بودند، توهم داشتند، خطای محاسباتی داشتند. بعد از آن هم آمریکایی ها از این خطاها نکردند و مستقیم وارد جایی نشدند که او اسلحه دستش است. اول اسلحه را می گیرند و دشمنشان را از داخل نابود می کنند، بعد به او حمله می کنند.
خطاهای محاسباتی سرنوشت ملت ها را دگرگون می کند.
خطاهای محاسباتی صدام حسین
خطای محاسباتی صدام در حمله به کویت
خطای محاسباتی بعدی، صدام است، زمانی که به کویت حمله کرد. صدام پیش خودش گفت اگر من به کویت حمله کنم، امریکا به کمک من می آید یا کویت؟ گفت شوروی مگر می گذارد امریکا وارد شود و از کویت حمایت کند؟ این دقیقا زمانی بود که جنگ سرد پایان یافته بود، صدام فکر می کرد الان که ۴۰ سال است جنگ سرد هست، فکر می کرد این جنگ ادامه دارد.
محاسباتش غلط بود، در باغ دنیا نبود، سرش را انداخته بود پایین، به این فکر می کرد که کویت را چطور بگیرد؟ فکر می کرد دعوا سر کویت است! دعوا اصلا سر کویت نبود، آمریکا هم وارد شد و طوفان صحرا راه انداخت و سرباز میلیونی آورد و با نیروی هوایی اینقدر زدند که تسلیم بی قید و شرط شوند! این خطای محاسباتی بود.
همینجا یک عده در ایران هم گفتند برویم کمک صدام! به این بهانه که صدام خالدبن ولید است، ولی همین رهبر فعلی آیت الله خامنه ای جلویشان را گرفت، چون خطای محاسباتی کردند. ایشان جلوی خطای محاسباتی را گرفت و گفت نه!
خطاهای محاسباتی آمریکا در افغانستان و عراق
خطای محاسباتی بعد، اشغال افغانستان و عراق است، اینجا ایران همسویی می کند، نه مانع اشغال عراق می شود، اما چرا؟ چون رهبری این دیدگاه را داشتند که درست است که آمریکا می آید و اینجا عراق را می گیرد، اما اینجا دست شیعه است و آمریکا نمی تواند بماند! و اینجاست که آمریکا می آید و صدام را کنار می زند ولی در آخر در اختیار محور مقاومت قرار می گیرد که همان هم شد.
آمریکایی ها به بوش می گفتند صدام ضد ایران بود، تو صدام را کنار زدی، ایرانیها را حاکم کردی! خب چرا این کار را کردی؟
آمریکا می خواست افغانستان و عراق را بگیرد، و بعد سراغ ایران بیاید، افغانستان هم که ضد ایران بود و خیلی خیلی بدتر از الان ضد ایران بودند ایران می دانست که در افغانستان هم هیچ کس نمی تواند بماند، نه انگلیس توانست بماند، نه شوروی و نه آمریکا می تواند بماند.
خروجی این خطای محاسباتی آمریکا این بود که دو سمت ایران را خودشان امن کردند! در مورد افغانستان که طالبان فعلی، با طالبان آن سالها خیلی تفاوت دارد و خیلی کمتر از آن موقع ضد ایران است، در مورد عراق هم آنقدر اوضاع آشفته شد و که آمریکاییها نتوانستند بر اوضاع مسلط شوند و به ایران حمله کنند. تلفات زیادی می دادند، دو سمت ایران نیرو داشتند، تلفاتشان که زیاد شد، سندروم ویتنام فعال شد.
در سمت ایران دید بسیار دقیق بود و نقطه مزیت طرف را کور کرد،
اما در سمت آمریکا همیشه دچار خطای محاسباتی بودند، این خطای محاسباتی آمریکاییها که خواستند اول دو طرف ایران را بگیرند و بعد به ایران حمله کنند، برایشان ۷ هزار میلیارد دلار هزینه داشت، سه هزار میلیارد هم از جیب متحدین منطقه ای شان رفت. ده تریلیون دلار هزینه کردند، و الان در موقعیتی بدتر از ۲۰۰۳ (زمان حمله به عراق) قرار دارند.
الان محور مقاومت رسیده به مدیترانه، اقتصاد آمریکا هم فرسوده شده و هزینه جنگ را داده، و نمی تواند هزینه جنگ دیگری را تحمل کند. این میشود خطای محاسباتی در طرف غربی و محاسبه درست در سمت جمهوری اسلامی که باعث شده با حدود ۱۲-۱۳ میلیارد دلار، یعنی حدودا سالی با یک میلیارد دلار هزینه، به مدیترانه برسد. فقط قطری ها ۱۵ برابر این خرج کردند، بماند که سعودی ها، اماراتی ها در یمن بسیار خرج کردند و همه هزینه کردند خروجی برایشان هیچ بوده
خطاهای محاسباتی بن سلمان
خطای محاسباتی بن سلمان در حمله به یمن
خطای محاسباتی بعدی، بن سلمان در حمله به یمن بود! گفت یمنی ها دمپایی می پوشند، یک کلاشنیکف هم که بیشتر ندارند، خب برم بگیرم و بشوم فاتح دنیای عرب! زورم به امپراطوری ها نمی رسد، به عرب های فقیر که می رسد! خطای محاسباتی بود ۷-۸ سال جنگید، ۴۰۰-۵۰۰ میلیارد دلار خرج کرد و آخر هم هیچ! فرسوده شد و بعد هم التماس می کرد که یکی بیاید ما را از هم جدا کند که مجبور نباشیم بجنگیم.
محاسبات شما تعیین کننده این است که شما برنده اید یا بازنده اید؟
خطاهای محاسباتی روسیه
خطای محاسباتی روسیه در حمله به اوکراین
خطای محاسباتی روسیه این بود که فکر می کرد می تواند یک ماهه کار اوکراین را تمام کند. کیف را محاصره می کنم، می آیند و تسلیم می شوند و دونباس را می دهند و بعد هم عقب نشینی می کنم.
خطای محاسباتی شوخی نیست، هزینه های گزاف دارد!
خطاهای محاسباتی حماس
خطای محاسباتی حماس در جنگ با اسرائیل
خطای محاسباتی بعدی حماس است که در ۷ اکتبر، روی تاب آوری اسرائیل و حمایت ایران و حزب الله خیلی حساب کرده بود! تاب آوری اسرائیل دو ماه نشد، تا الان شده ۱۳ ماه، جنایت اسرائیل رسیده به ۵۰ هزار نفر کشته، گفتند مگر می شود جامعه جهانی سکوت کند؟ ولی سکوت کرد! ایران و حزب الله هم به کمک نرفتند، تا زمانی که آتش افتاد در تهران و بیروت، تا فعال شدند، این خطای محاسباتی بود.
خطاهای محاسباتی در سیاست داخلی ایران
خطای محاسباتی برجام
خطای محاسباتی، «برجام» یک عده ای فکر می کردند چون ما با آمریکا با اخم صحبت می کنیم، مشکل حل نمی شود، می گفتند لبخند بزن! خطای محاسباتی برجام این بود که «مساله ما با آمریکا قابل حل است» با لبخند و گفتگو و… مشکل ما حل می شود. می گفتند «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» می گفتند «شرکت های بین المللی صف کشیده اند با ما کار کنند» حالا این خطای محاسباتی بود، دیدند آخرش هیچی نیست، باز هم دنبال برجام ۲ و ۳ بودند، می خواستند منطقه و موشکی را هم بدهند!
خطای محاسباتی مانور تجمل آقای هاشمی
خطای محاسباتی بعدی، مانور تجمل آقای هاشمی است بود که میگفت اینگونه کشور پیشرفت می کند. که باعث شد سرمایه اجتماعی آقای هاشمی هم بر باد برود، در حالی که مردم می گفتند ایشان فرمانده جنگ بوده، برای خودش اعتباری داشت،محاسبه اش از جامعه، از اقتصاد و… غلط بود.
خطای محاسباتی بانکهای خصوصی
خطای محاسباتی بعدی، بانک های خصوصی! می گفتند بانک های خصوصی با هم رقابت می کنند و خدمات بهتری می دهند، رقابت در کالا حرف درستی است، اما در پول، وقتی رئیس بانک مرکزی بدهای آنها را بخرد که دیگر کسی خدمات نمی دهد، و می شود همین اتفاقی که افتاد! بانک های خصوصی پیشتاز این وضعیت خراب بانکداری شدند. این خطای محاسباتی بود.
خطای محاسباتی ارز ترجیحی
خطای محاسباتی بعدی ، ارز ترجیحی! می گفتند تحریم شدیم! تورم می شود! پس تورم را سرکوب کنیم با ارز ارزان! رانت بدهیم، غارت شدیم، پول چاپ کردیم که ارز از بازار بخریم و به قیمت ترجیحی ۴۲۰۰ تحویل رانتخور بدهیم! این تورم را بدتر کرد! خطای محاسباتی کردیم! دولت روحانی می خواست جلوی تورم را بگیرد، رکورد تورم ایران را زد، دولت ۱۳ هم همین سیاست را ادامه داد! ما غیر از جنگ جهانی دوم در شهریور ۲۰ دیگر در این قرن چنین تورمی نداشتیم! این یک خطای محاسباتی بود (و هست) ولی تبعاتش را نگاه کنید!
خطای محاسباتی میدان دادن به امارات
خطای محاسباتی بعدی، ادعای ارضی امارات است، امارات ادعای مالکیت جزایر سه گانه ایرانی را داشته باشد، و شما از سال ۷۰ تا همین الان، کانال درهم را در این کشور حاکم کنی، حتی در سال ۱۴۰۱ هم وقتی می خواهی پولت را از کره پس بگیری، نهایتا آن را به امارات ببری! الان ما داریم با چین با درهم کار می کنیم، این بلاهت است، چرا با یوان کار نمی کنیم؟ چون تعارض منافع وجود دارد.
خطاهای محاسباتی حزبالله در مواجهه با اسرائیل
خطای محاسباتی بعدی، حزب الله، می گفت جنگ را گسترش ندهیم، تا اسرائیلی ها هم مقداری بکشند و تمام می شود! اسرائیلی ها، رابط ایران و حزب الله یعنی سید رضی را زدند، بعد دیدند ایران چیزی نگفت، سید رضی دیپلمات بود، یعنی سمت دیپلمات داشت! ایران چیزی نگفت، به کنسولگری ایران حمله کردند، باز فکر می کردند ایران پاسخ نمی دهند، ولی ایران پاسخ داد. وعده صادق ۱ ولی این پاسخ چیزی که اسرائیل فکر می کرد، نبود، اسرائیلی ها پیشروی کردند و هنیه را هم زدند این طرف هنوز بیدار نشد! در داخل گفتند که به ما قول دادند که صلح کنند! خروجی این بود که آمریکایی ها و اسرائیلی ها صلح نکردند و جنگ را تمام نکردند و طرف ایرانی هم گفت گول خوردیم! در مقابل اسرائیل هم همه فرماندهان حزب الله را زد و سید حسن نصرالله را شهید کرد و ورد کرد به لبنان.
یعنی برآورد طرف اسرائیلی این بود که با انفجار پیجرها، کل حیثیت فناوری غرب را به باد داد و از ابزار مدنی به عنوان سلاح نظامی استفاده کرد، اما برآورد این طرف این بود که نه دیگه، تمام شد و اسرائیل دیگر کاری ندارد! این طرف خطای محاسباتی داشت!
حزب الله الان دو سه هفته است دارد به اسرائیلی ها می تازد، الان اسرائیلی ها نمی دانند چه کار باید بکنند و می خواهند جنگ را تمام کند، حالا همین کار از یک سال قبل نمی توانست انجام شود؟ یا حداقل از وقتی که اولین اعتراض های جهانی شروع شد، مثلا اول ژانویه نمی توانست حزب الله این کار را شروع کند که مجبور نباشد اینقدر هزینه بدهد؟ الان مدتهاست سرمایه اجتماعی اسرائیل در غرب سوخته و هیچ کارشناسی جرئت ندارد از اسرائیل دفاع کند، اما حزب الله از مزیتش استفاده نکرد، هزینه داد، بعد وارد شد.
تأثیرات خطاهای محاسباتی بر آینده ایران
دوران گذار سیستمی و افول هژمونی آمریکا
حالا الان رهبری فرمایششان چیست؟
الان دوران گذار سیستمی است، هژمونی آمریکا در حال افول است، قدرتهای دیگر می خواهند جایگزین او شوند، بریکس نظام مالی اش را رونمایی کرد، سازمان شانگهای گسترش پیدا کرده، کشورها دو به دو با هم کار می کنند و کشورها دارند از نظام دلارمحور می گریزند. و این یک واقعیت است.
اهمیت پاسخگویی (به اسرائیل) و تصمیمگیری صحیح
اما در این داستان، نوع پاسخ قابل بحث است، اما اصل پاسخ دادن قطعی است، اگر خطای محاسباتی باعث شود دنبال گزینه ای بگردیم که بخواهیم پاسخ ندهیم، دودمان مان بر باد می رود. پاسخ متقابل می تواند در حوزه دیگری داده شود، محور مقاومت از باب المندب هست تا شمال مدیترانه، شامل الجزائر و ونزوئلا هم هست. باید با این محور یک ستاد مشترک ایجاد شود.
اما چرا رهبری فرمودند «مسئولان»؟ چون میز تصمیم گیری باید تصمیم بگیرد، همه را که رهبری نمی گوید!
صحبت های رهبری بسیار راهبردی بود، کلیدی و دوران ساز بود. البته خیلی مختصر بود، اما ما باید این را تبیین کنیم و زیاد در این باره صحبت کنیم.
آمادگی ملت برای چالشهای آینده
ملت هم آماده باشند، شما در جنگ حتما تلفات خواهید داد، حتما سایت های شما را هم می زنند، هیچ سامانه پدافندی صددرصد نیست و حتما بعضی از موشک ها عبور می کند و به هدف می خورد، در این هیچ شکی نیست اما مهم این است که چه کسی کدام طرف برنده شد و اهداف کدام طرف محقق شد؟
اینکه در داخل یک عده هنوز دنبال برجامند و می خواهند بروند و ببندند تا مشکلات حل شود و مذاکره را به جای هدف نشانده اند، در حالی که وسیله است برای حل شدن مشکلات، این ها یعنی آن دید و نگاهی که رهبری دارد، در مدیران میانی نظام، بسیار اوضاع آشفته است، اما در سطوح پایین ،اوضاع بد نیست، چون مردم دیدشان درست است.
دید نخبگان درست نیست، که عمدتا ریشه اش تعارض منافع است.
خلاصه مقاله
اهمیت خطاهای محاسباتی در تاریخ و آینده ایران
خطاهای محاسباتی در سیاستهای بینالمللی و داخلی کشورها نقش بسیار مهمی در تعیین سرنوشت ملتها و نظام جهانی ایفا کردهاند. به مناسبت تاکید رهبر معظم انقلاب بر خطای محاسباتی دشمن در حمله به ایران، در این مقاله به بازخوانی چند نمونه از خطاهای محاسباتی در تاریخ پرداخته شده است. این خطاهای محاسباتی نه تنها سرنوشت ملتها را دگرگون کردهاند، بلکه تأثیر عمیقی بر آینده ایران در نظام جهانی آینده داشتهاند.
خطاهای محاسباتی در جنگهای جهانی
در دوران جنگ جهانی اول، آلمانیها خطای محاسباتی جدی کردند. آنها فکر میکردند با تکنولوژی و ابزار نظامی خود پیروز خواهند شد، اما از پیچیدگیهای نظام پول و اعتبار و فدرال رزرو آمریکا بیخبر بودند. آمریکا با خلق اعتبار و تولید تسلیحات زیاد، توانست به متفقین کمک کند و جنگ را به سمت خود ببرد. در جنگ جهانی دوم نیز، آلمانیها مجدداً خطای محاسباتی کردند. هیتلر و حزب ناسیونالیست سوسیالیست توانستند قدرت را به دست بگیرند و ارتش قدرتمندی تجهیز کنند، اما با حمله به شوروی و ورود متفقین به جنگ، شکست خوردند. اگر آلمانیها به موقع متوقف میشدند، شاید میتوانستند بدون جنگ مسلط شوند.
خطاهای محاسباتی در جنگ ویتنام
آمریکا نیز در جنگ ویتنام خطای محاسباتی جدی کرد. آمریکاییها فکر میکردند با تکنولوژی و تجهیزات پیشرفته خود، به راحتی ویتنامیها را شکست خواهند داد، اما تلفات زیاد و مقاومت مردم ویتنام باعث شکست آمریکا شد. این شکست برای آمریکا فاجعهای بود و به سندروم ویتنام منجر شد، که تأثیر عمیقی بر سیاست خارجی آمریکا در دهههای بعدی گذاشت.
خطاهای محاسباتی صدام حسین
صدام حسین نیز در حمله به کویت خطای محاسباتی جدی کرد. او فکر میکرد که آمریکا به کمک کویت نخواهد آمد، اما این محاسبه غلط بود. جنگ سرد به پایان رسیده بود و آمریکا توانست با نیروی هوایی و سرباز میلیونی طوفان صحرا را راه اندازد و صدام را شکست دهد. این شکست برای عراق فاجعهای بود و تأثیرات طولانی مدتی بر سیاست خارجی و داخلی کشور گذاشت.
خطاهای محاسباتی آمریکا در افغانستان و عراق
آمریکا در اشغال افغانستان و عراق نیز خطاهای محاسباتی جدی کرد. آمریکا فکر میکرد با حمله به این دو کشور، میتواند ایران را تحت فشار قرار دهد و بعداً به آن حمله کند. اما این خطاهای محاسباتی باعث شد که آمریکا دهها میلیارد دلار هزینه کند و در نهایت در موقعیتی بدتر از قبل قرار گیرد. افغانستان و عراق به محور مقاومت ملحق شدند و آمریکا توانست به ایران حمله نکند.
خطاهای محاسباتی بن سلمان
بن سلمان نیز در حمله به یمن خطای محاسباتی جدی کرد. او فکر میکرد که با تجهیزات پیشرفته خود، به راحتی یمن را شکست خواهد داد، اما پس از هفت سال جنگ و تلفات زیاد، نتوانست هدف خود را به دست آورد. این شکست برای عربستان فاجعهای بود و تأثیرات منفی بر سیاست خارجی و داخلی کشور گذاشت.
خطاهای محاسباتی روسیه
روسیه نیز در حمله به اوکراین خطای محاسباتی جدی کرد. روسیه فکر میکرد که میتواند در یک ماه اوکراین را محاصره کرده و دونباس را به دست آورد، اما این محاسبه غلط بود. اوکراین مقاومت شدیدی نشان داد و روسیه تلفات زیاد و هزینههای گزافی را پرداخت کرد. این شکست برای روسیه فاجعهای بود و تأثیرات منفی بر اقتصاد و سیاست خارجی کشور گذاشت.
خطاهای محاسباتی حماس
حماس نیز در جنگ با اسرائیل خطاهای محاسباتی کرد. حماس فکر میکرد که با حمایت ایران و حزبالله، میتواند اسرائیل را شکست دهد، اما این محاسبه غلط بود. اسرائیل توانست جامعه جهانی را به سمت خود جلب کند و حماس تلفات زیادی را پرداخت. این شکست برای حماس فاجعهای بود و تأثیرات منفی بر وضعیت سیاسی و اجتماعی قطاع غزه گذاشت.
خطاهای محاسباتی در سیاست داخلی ایران
در سیاست داخلی ایران نیز خطاهای محاسباتی وجود داشتهاست. برجام یکی از این خطاهای محاسباتی بود. برخی از سیاستمداران فکر میکردند که با مذاکره و لبخند با آمریکا، مشکلات حل میشود، اما این محاسبه غلط بود. برجام به هیچ نتیجهای نرسید و تأثیرات منفی بر اقتصاد و سیاست خارجی ایران گذاشت. مانور تجمل آقای هاشمی، بانکهای خصوصی، و ارز ترجیحی نیز از دیگر خطاهای محاسباتی در سیاست داخلی ایران بودهاند.
تأثیرات خطاهای محاسباتی بر آینده ایران
در دوران گذار سیستمی، هژمونی آمریکا در حال افول است و قدرتهای دیگر میخواهند جایگزین او شوند. بریکس نظام مالی خود را رونمایی کرده و سازمان شانگهای گسترش پیدا کرده است. کشورها دو به دو با هم کار میکنند و از نظام دلارمحور میگریزند. در این دوران، اهمیت تصمیمگیری صحیح و پاسخگویی به چالشهای آینده بیش از پیش برجسته است.
رهبری فرمودهاند که مسئولان باید تصمیمگیری صحیح کنند و پاسخگویی به چالشهای آینده داشته باشند. ملت نیز باید آماده باشد که در جنگ تلفات خواهد داد و سایتهای خود را میزنند. اما مهم این است که چه کسی برنده شد و اهداف کدام طرف محقق شد. در داخل کشور، برخی از سیاستمداران هنوز دنبال برجام میگردند و مذاکره را به جای هدف نشاندهاند، در حالی که وسیلهای برای حل مشکلات است. این نگاه اشتباه برای آینده کشور مناسب نیست.
نتیجهگیری
خطاهای محاسباتی در سیاستهای بینالمللی و داخلی کشورها نقش بسیار مهمی در تعیین سرنوشت ملتها و نظام جهانی ایفا کردهاند. در دوران گذار سیستمی، اهمیت تصمیمگیری صحیح و پاسخگویی به چالشهای آینده بیش از پیش برجسته است. رهبری فرمودهاند که مسئولان باید تصمیمگیری صحیح کنند و پاسخگویی به چالشهای آینده داشته باشند. ملت نیز باید آماده باشد که در جنگ تلفات خواهد داد و سایتهای خود را میزنند. اما مهم این است که چه کسی برنده شد و اهداف کدام طرف محقق شد. در داخل کشور، برخی از سیاستمداران هنوز دنبال برجام میگردند و مذاکره را به جای هدف نشاندهاند، در حالی که وسیلهای برای حل مشکلات است. این نگاه اشتباه برای آینده کشور مناسب نیست. در نهایت، اهمیت تحلیل و درک خطاهای محاسباتی برای تصمیمگیری صحیح و پاسخگویی به چالشهای آینده بیش از پیش برجسته است.