۷ راه برای تسلط بر هوش مصنوعی و مدیریت آن: رویکرد اسلامی و مومنانه

فرایند تسلط بر هوش مصنوعی

خلاصه: راه های تسلط بر هوش مصنوعی

  1. تعیین تکلیف با تمدن غرب: مشخص کردن نقاط قوت و ضعف فناوری‌های غربی و تعیین شرایط استفاده از آن‌ها.
  2. استفاده مقید از فناوری: از فناوری‌ها با شرایط اخلاقی و محدودیت‌های مشخص استفاده کردن.
  3. هضم فناوری‌ها در تمدن اسلامی: فناوری‌ها را در هاضمه تمدن اسلامی هضم کرده و آن‌ها را تغییر دادن.
  4. اتصال به عالم قدس: انسان‌ها را به اتصال به عالم بالا و حکمت هدایت کردن.
  5. تغییر فضای دانش: ایجاد یک فضای دانش مومنانه برای تولید دانش و فناوری جدید.
  6. خلق رویای اجتماعی جدید: تصویر کردن یک آینده مطلوب و غیر از چیزی که در غرب وجود دارد.
  7. تحویل فناوری به نخبگان مومن: نخبگان مومن را در مسیر تسلط بر فناوری‌ها و تغییر آن‌ها هدایت کردن.

مقدمه

در راه تسلط بر هوش مصنوعی، یکی از کارهای لازمی که جبهه حق باید انجام دهد، این است که تکلیف خودش را با غرب فرهنگی مشخص کند و همین تعیین تکلیف نکردن موجب شده ما خیلی جاها منفعل شویم

باید مشخص کنیم که آیا می شود از این فناوری و دانش استفاده کرد؟ یا نه، فناوری و دانش غرب قابل استفاده نیست. و یا اگر می شود استفاده کرد با چه شرایطی؟

موضع گیری های متفاوتی در این زمینه وجود دارد، بعضیها می گویند باید از آنها ۱۰۰ درصد استفاده کرد و حداکثر این است که باید یک بهداشت اخلاقی را ملاحظه کنیم و یک پیوست اخلاقی به آن بزنیم، ولی علم و فناوری به نحو مطلق قابل استفاده اند.

رویکرد دوم هم این است که مطلقا نمی شود از اینها استفاده کرد. اینها ممکن است بگویند باید منزوی شویم و در انزوا زندگی کنیم که تحت تاثیر قرار نگیریم و ممکن است بگویند ما باید برای نابودی آن مبارزه کنیم که می شود جنگ کور.

این رویکردها هیچ کدام رویکرد قابل دفاعی نیست.

رویکردی که قابل دفاع است این است که ما چگونه می توانیم از این فناوری ها استفاده کنیم؟ استفاده حتما باید استفاده مقید باشد.

حالا ممکن است کسی بگوید ما خوب و بد می کنیم و فناوری های خوب را استفاده می کنیم و بدها را استفاده نمی کنیم، یک جداسازی عامیانه

اما ممکن است یک رویکرد دقیق تری داشته باشیم، مثلا بگوییم فناوری ها یا علوم، باید در هاضمه یک تمدن هضم شوند. این نظریه ای که شهید مطهری دارند که می فرمایند که تمدن اسلامی در مواجهه با تمدن های دیگر از آنها اقتباس نکرده که یک تمدن ترکیبی بسازد، بلکه مثل یک موجود زنده در محیط زندگی کرده، از محیط تغذیه کرده و آنها را منحل کرده و به خودش ملحق کرده.

یک موجود زنده در محیط زندگی می کند و از محیط پیرامون خودش تغذیه می کند، اما کود شیمیایی را تبدیل می کند به یک میوه مغذی، این موجود زنده در جهاز هاضمه خودش آن کود شیمیایی را هضم می کند به تعبیر دیگر، حیات تمدنی، حیات زنده است و باید بتواند در برخورد با محیط خودش مثل یک موجود زنده برخورد کند و آنچه در محیط پیرامون خودش هست در هاضمه خودش هضم کند.

یعنی اگر عناصر مثبتی در تمدن رقیب هست، به این گونه و به این روش باید از آن استفاده کرد.

بنابراین ما باید بر تمدن رقیب مسلط شویم و آن را در جهاز هاضمه خودمان هضم کنیم، این نگاه کلی.

به طور خلاصه این نگاه کلی می گوید که ما باید تکلیفمان را با تمدن غرب روشن کنیم و در این راه نمی توانیم فناوری ها را به شکل ساده، خوب و بد کنیم و از طرف دیگر نمی توانیم همه آن را بپذیریم، و نمی توانیم در دنیایی که این تمدن سیطره دارد ما منزوی شویم و همچنین نمی توانیم مواجهه غیرمعقول و جاهلانه ای با این تمدن داشته باشیم بلکه باید یک مواجهه کاملا هوشمند داشته باشیم این تمدن را در جهاز هاضمه تمدن خودمان هضم کنیم.

شرایط ایجاد گشایش از عالم بالا برای تسلط بر هوش مصنوعی

از جمله فناوری های این تمدن، هوش مصنوعی است

بنابراین ما باید بتوانیم بر این علم مسلط شویم و این علم را در فرایند شکل گیری دانش اسلامی هضم کنیم.

یک مطلب دقیق و لطیفی شهید آوینی دارند که گرچه مربوط به حدود سه دهه قبل است اما به کار امروز می آید و آن این است که انسان مومن بر فناوری ها تفوق پیدا می کند، یعنی تفوق ایمان بر تکنیک را ایشان فرموده اند می گویند انسان اگر در موضع حکمت قرار گرفت و به عالم قدس متصل شد، این انسان مومن می تواند تصرف کند در فناوری و آن فناوری ها را به نفع خودش تغییر دهد و آرام آرام مسیر رشد فناوری ها را هم کنترل کند.

پیشنهاد خواندنی  9 اصل کلیدی نظریه مقاومت در اندیشه اسلامی

این حرف، حرف درستی است، انسان حکیم، و انسانی که متصل به عالم بالاست، قدرت تصرف پیدا می کند. به تعبیر دیگر انسان هایی که در یک جامعه زندگی می کنند که با فناوری هایی آغشته است، آنها باید در مسیر همان فناوری ها حرکت کنند، اما فقط کسانی می توانند مسیر را تغییر دهند که به عالم بالا متصل باشند. این انسان قدسی می تواند مسیر حرکت دانش و تکنولوژی را تغییر دهد به شرطی که در موضع خودش بنشیند و مسلط بر دانشش باشد.

اگر در موضع قرار گرفت و مواجهه کرد با این تکنیک می تواند از موضع حکمت در این تکنیک تصرف کند و تسخیر کند و تغییر دهد. این حرف حرف خوبی است و حتما هم همینطور است.

حالا من این فرمایش شهید آوینی را با اضافه کردن نکته ای تکمیل می کنم، مقدمه ای که عرض کردم برای همین بود، که یک انسان مستقل نمی اندیشد، بلکه انسان در درون یک جامعه و جامعه در درون یک بستر تاریخی می اندیشیند و فکر می کنند.

اگر یک انسانی در بستر جامعه ایمانی قرار گرفت و به لحاظ مرحله تاریخی این جامعه مومن تقاضای یک زیست مومنانه بیشتری داشت، برای این جامعه، یک منزلت دیگری از دانش و فناوری خلق می شود، چون امداد می شوند (امدادهای غیبی) ولی شرطش این است که این انسان مومن در درون یک جامعه و در یک منزلت تاریخی زیست کند که آن منزلت تاریخی اقتضای تحول و رسیدن به مرحله جدیدی از دانش و فناوری را دارد.

و الا بعید است که یک انسان به تنهایی بتواند در اتصال به عالم قدس یک فناوری اجتماعی را مسخر خودش قرار دهد. به تعبیر دیگر، باید جامعه ای انقلاب اسلامی بکند و به تعبیر دیگر انتظارات اجتماعی در یک مرحله ای قرار گیرد که با ساختارهای اجتماعی درگیر شود و اگر انقلابش در مقیاس یک انقلاب جهانی بود، با ساختارها و نظم جهانی درگیر شود، حالا این جامعه ای که می خواهد مومنانه زیست کند و با ساختارهای کنونی درگیر می شود و احیانا نظم جدیدی هم می آورد، برای این که بتواند در این نظم جدید در این نظام جدید مومنانه زیست کند، حتما نیازمند به دانش و فناوری جدیدی است.

در متن چنین جامعه ای، انسان ها متصل به این حیات قدسی که در این مرحله تاریخی، متناسب با نیازمندی های این جامعه زیست می کنند، می توانند نقطه کانونی تولد دانش جدید، و فناوری جدید و نقطه تغییر مسیر حرکت دانش باشند.

درست است که اتصال به عالم قدس لازم است، این حرف درستی است که ما مکرر هم عرض کردیم که انسانها وقتی مشغول به تولید دانش یا تولید فناوری می شوند اینطور نیست که این انسانها به صورت جدای از جامعه به صورت یگانه و به صورت یک سلول متصل شوند به عالم بالا و عالم قدس، این حرف، حرف دقیقی نیست،

انسانها معمولا در بستر یک جامعه ای هستند و لذا انسان وقتی شروع می کند به اندیشیدن، در یک فضایی می اندیشد، حالا این فضا، یا فضای مومنانه است، یا فضای غیر مومنانه اینکه قرآن می فرماید «الله ولی الذین آمنوا، یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت، یخرجونهم من النور الی الظلمات» این مال مرحله تفکر انسان هم هست.

انسان وقتی شروع می کند به اندیشیدن و فکر کردن، در یکی از این دو محیط تفکر می کند و می اندیشد. انسان یا در بستر قوای شیطانی می اندیشد، یا در بستر قوای نبی اکرم، این طور نیست که یک عالم مستقلی برای ما خلق کرده باشند، حالا این بحث های گسترده ای نیاز دارد به همین مقدار کفایت می کند

بنابراین ما وقتی شروع می کنیم تفکر کردن و تامل کردن و فکر می کنیم، درون یک فضایی می اندیشیم، اگر درون فضای جبهه باطل می اندیشیم، متعلق به او هستیم، همانطور خواهیم اندیشید و اگر در تولی به جبهه حق می اندیشیم، حتما به شکل دیگری خواهیم اندیشید و محصول دیگری هم خواهیم داشت.

معنای این حرف این نیست که یک انسان اگر صرفا مومن بود در مقام اندیشه مومنانه می اندیشد، ممکن است انسانی مومن باشد یک جامعه ای هم مومن باشد، اما در امورشان تحت تاثیر جامعه باطل باشند و تحت تاثیر آنها قرار گیرند.

اگر فرض کنید مومنی به جامعه غربی و ذیل آنها معتقد است که این علوم در خدمت بشریتند و در آن فضا و در ذیل مدیریت تحقیقی آنها تحقیق می کند این حتما در خدمت آنها قرار خواهد گرفت و حتما محصولش تحت تاثیر آنها خواهد بود، به نسبتی که در آن فضا قرار می گیرد و به نسبتی که آن دستگاه را قبول دارد.

بنابراین تغییر فضای دانش جز اینکه یک جامعه ای در مرحله تاریخی خودش، در تاریخ جامعه تاریخی انبیا، وقتی سیر می کند، به نقطه ای برسد که در اتصال به عالم بالا تمنا و تقاضای بیشتری داشته باشد، و اگر تمنا و تقاضای بیشتر در جامعه ای شکل گرفت یعنی می خواهد در حیات اجتماعی خودش مومنانه زیست کند و نمی خواهد ذیل دستگاه مادی زندگی کند، طبیعتا این جامعه وقتی به دنبال تولید دانش یا فناوری ها می رود مسیر دیگری برایش گشوده می شود در عالم.

پیشنهاد خواندنی  محبوبیت روحانیت بعد از تشکیل جمهوری اسلامی

یعنی فضای الهام که ایجاد می شود، این فضای الهام در چنین بستری اتفاق می افتد. و در این بستر است که دانش جدید تولید می شود.

بنابراین می شود این دانش و فناوری از جمله هوش مصنوعی که در جهان معنایی جهان غرب شکل گرفته، مسخر ما شود و ما آن را تغییر دهیم (تسلط بر هوش مصنوعی) ولی مشروط به اینکه جامعه ایمانی و جامعه مومنانه در یک منزلتی قرار گرفته باشد که اراده حرکت مومنانه در این تراز را داشته باشد.

و آن وقت نخبگانی که نمایندگی می کنند این جامعه را، در همین فضا زیست کنند و دنبال این باشند که در این جهان معنایی جدید یک امری را خلق کنند در نقطه تسلط به دانش هم قرار گیرند، می توانند این دانش را تسخیر کنند و تغییر دهند و در جهت جامعه ایمانی آن را حرکت دهند.

حالا اگر چنین اتفاقی که افتاد، مسیری که باید شکل گیرد، تصویر اهداف و آن جامعه آرمانی و مطلوب ماست که تصویری شود از آن جامعه، اگر جامعه مطلوبی که ما تصویر می کنیم، همان جامعه غربی باشد، در این تصویر دانش جدید تولید نخواهد شد.

ما باید بتوانیم یک رویای اجتماعی دیگری، خلق کنیم، تصویری از آینده مطلوب ارائه دهیم و یک آینده مطلوب دیگری، غیر از چیزی که در غرب وجود دارد را تصویر کنیم و متناسب با آن اهدافمان را تصویر کنیم، در چنین فضایی، مساله های جدید شکل می گیرد.

آن وقت در حل مساله های جدید، ما اول کارآمدی های دانش را تغییر می دهیم، بعد آرام آرام دانش های خاص تولید می شوند و این مسیری برای تولید نظریه های کلان جدید است.

بنابراین تحول در فضای دانش ایجاد کردن، اقتضائات خاصی دارد.

وضعیت جامعه ایران

حالا ما به لحاظ مرحله تاریخی به نظر می رسد جامعه مومنین مطالبه زیست در فضای مومنانه را دارد، یعنی انقلاب اسلامی به نقطه ای رسیده که جامعه مومنین متوجه شده که در محیط زیست دیگری باید زندگی کند، نمی شود در فضایی که تمدن مادی جدید ایجاد کرده، زیست کند و به آرمان های خودش دست یابد.

یک موقع یک جامعه ای انقلاب می کند برای اینکه نظام استبدادی را تغییر دهد، بعد هم می خواهد یک زیست سعادتمندانه ای داشته باشد، زیست سعادتمندانه هم زیست مشترک بشری است، یک زیست عقلاییِ عام است این نتیجه اش همین می شود که انقلاب اسلامی تمام شده، و شما بیایید متناسب با نظام جهانی یک محیط زیست سعادتمندانه برای خودتان بسازید

اگر ایمان اجتماعی در این حد متوقف شود، حتما مسیر حرکت این ایمان به سمت تولید فناوری های جدید و دانش جدید و طبیعتاا حکمرانی جدید و طبیعتا جامعه جدید و طبیعتا تمدن اسلامی حرکت نخواهد کرد.

ولی اگر انگیزه های ایمانی استمرار پیدا کند، یعنی روحیه انقلابی استمرار پیدا کند طبیعتا به نقطه ای می رسد که آن وقت آرمان های علمی جامعه و آرمان ها تسلطش بر طبیعت متفاوت می شود. در چنین جامعه ای در مواجهه با جهان مدرن، امکان تسخیر و تصرف فراهم می شود.

یعنی همان امری که مرحوم شهید آوینی می فرمودند که انسان متصل به عالم قدس، قدرت تسلط و تفوق بر تکنیک را دارد و می تواند تکنیک را تغییر دهد و مقهور او نباشد.

این انسان باید نمایندگی کند یک جامعه را، چون دانش اجتماعی تولید می شود، اگر یک جامعه در منزلتی قرار نگیرد که بخواهد از آن عالم قدس استفاده کند برای ساخت این جهان و جهان دیگری بسازد و به دنبال این نباشد که برای ساخت جهان جدید، دانش جدید و فناوری جدیدی ایجاد کند، امکان اینکه انسانی که در این نقطه قدسی نشسته و متصل به عالم قدس هم هست، بتواند تصرف کند در تکنیک، فراهم نمی شود.

انسانی که در درون یک جامعه ای که این جامعه در اتصال به عالم قدس قرار گرفته و می خواهد مومنانه تر زیست کند، می تواند بر تکنیک تفوق پیدا کرده و آن را تسخیر کند.

البته قسمتی از این فرایند طی شده، ما انقلاب کردیم و یک جامعه مومنی انگیزه زیست مومنانه پیدا کرده و از این انقلاب دست بر نداشته و نظام مبتنی بر چهارچوب های اسلامی ساخته بعد هم نمی خواهد در چارچوب همین نظام هماهنگ با چارچوب های جهانی زیست کند، بلکه می خواهد جامعه جهانی را به نفع آرمان های دینی تغییر دهد.

این جامعه می تواند ابزار تمدن اسلامی را ایجاد کند و در مسیر حرکت به سمت تمدن اسلامی، می تواند ابزار تمدنی رقیب را اگر بر آن مسلط شد می تواند آنها را منحل کند. لذا یک فرایند ساده نیست.

پیشنهاد خواندنی  ضرورت شناخت دشمن

اگر استارتاپ های ما هم مسیرشان در همین راستا قرار گیرد، می توانند کمک کنند به تحول علم. البته وقتی است که آن انگیزه های مومنانه در آنها رشد کند در ترازی که می خواهند ایمان را در عرصه حیات اجتماعی و در مسیر حرکت جامعه جریان دهند از جمله مسیر حرکت انسان به سمت آرمانهایش از دانش و فناوری ها عبور می کند، ایمان اجتماعی شان در این سطح باشد.

والا جامعه ای که می خواهد در حیات فردی خودش سیر کند و درکی از ایمان مومنانه در حیات اجتماعی ندارد، این حتما جامعه ای نیست که بتواند تفوق بر علم و فناوری پیدا کند و جامعه ای نیست که نخبگانش بتوانند تسلط پیدا کنند بر فناوری ها و آنها را در مسیر تمدن اسلامی به کار بیاندازند.

هوش مصنوعی، امتداد هوش اجتماعی انسان

در این بحث فقط پیش فرض های بحث هوش مصنوعی بیان شد، در این مطلب بیان شد که رویکرد ما به هوش مصنوعی باید چه گونه باشد؟

هوش مصنوعی محصول بشر است اما در درون تمدن مادی برای حل نیازمندی های آن جهان شکل گرفته و به منزله هوش منفصل انسان است، کما اینکه فناوری های دیگر به منزله قوای منفصله انسان هستند و مقیاس تصرف انسان را در طبیعت تغییر می دهند، هوش مصنوعی هم به منزله هوش منفصل تابع انسان است.

هوش مصنوعی در واقع ادامه هوش انسان، و ملحق به هوش اجتماعی انسان است. به نکته «هوش اجتماعی» دقت کنید، یعنی قدرت محاسبه، قدرت شناخت، قدرت بهینه کردن تصرف در جهت مقاصد خودش.

الان با هوش مصنوعی، این هوش اجتماعی، امتداد بیرونی پیدا می کند بنابراین مقیاس محاسبات و بهینه سازی اش تغییر می کند، دقت کنید که مقیاسش تغییر می کند، نه اینکه رشد کمی می کند، در یک سطح دیگری می تواند محاسبه کند و همین، یک قدرت زیادی را می آورد.

در فرایند تسلط بر هوش مصنوعی باید دقت کنیم که هوش مصنوعی هم تکنیک متصل به قوای انسان است، ولی چون تابع هوش انسانی است، هوش اجتماعی را امتداد می دهد و همه فناوری های دیگر تحت تسخیر او قرار می گیرند.

کما اینکه قوای انسان هم تحت تاثیر هوش انسان هستند و تحت تاثیر دستگاه محاسباتی انسان هستند، فناوری هایی که جایگزین قوای دیگر انسان می شوند و امتداد قوای دیگر انسان هستند برای تصرف، آن فناوری ها هم تابع هوش مصنوعی هستند.

هوش مصنوعی، هوشی است در بیرون انسان که متصل به هوش اجتماعی انسان است. مثل اینکه بیل مکانیکی امتداد قدرت بازوی انسان است، یا بلندگو، که امتداد قدرت تکلم و پیام رسانی انسان است، هوش مصنوعی نیز امتداد هوش اجتماعی انسان است. و مقیاس ضریب کارکرد هوش اجتماعی انسان را تغییر می دهد. لذا اتفاقات بسیار عجیبی در راه است.

ولی این هوش مصنوعی که این کارها از آن بر می آید، ممکن است امتداد هوش اجتماعیِ جامعه مومن باشد، یا امتداد هوش اجتماعی جامعه کافر باشد.

همینطور که خود انسانها، یک انسان می تواند هوشش، هوش مومنانه باشد یا هوش غیر مومنانه، جامعه هم همینطور است، ممکن است هوش اجتماعیِ جامعه جهت دار باشد.

هوش اجتماعی که در جامعه کفار شکل می گیرد، هوش اجتماعی کافرانه است. موحدانه نیست و موحدانه محاسبه نمی کند.

آیا هوش مصنوعی مومن و کافر دارد؟

از نظر ما، نه تنها هوش فردی، بلکه هوش اجتماعی هم همینطور است و مومنانه و غیرمومنانه، موحدانه و غیر موحدانه دارد.

هوش مصنوعی هم که امتداد هوش اجتماعی است این هم مومنانه و کافرانه دارد.

ما معتقدیم هوش مصنوعی مومنانه و کافرانه دارد، این هوش مصنوعی که شکل گرفته، در فضای تمدن مادی و برای حل نیازمندی های آنها شکل گرفته و بنابر این جهت دارد.

اما همین فناوری که در جامعه کفار شکل گرفته و تابع هوش اجتماعی آنهاست می شود از آن استفاده کرد؟ چگونه؟ همان بحثی که پیش از این بیان شد. باید مثل یک موجود زنده با آن برخورد کنیم و آن را هضم کنیم تا بتوانیم به تسلط بر هوش مصنوعی برسیم.

چه زمانی این اتفاق می افتد؟ زمانی که یک جامعه مومن در منزلتی از اتصال به عالم قدس و حیات ایمانی زیست کند که بخواهد آن زیست ایمانی را به عرصه های اجتماعی تسری دهد این  جامعه مومن می تواند در اتصال با عالم تکنیک مدرن آن را مسخر خودش کند.

اگر جامعه مومن بخواهد هوش متصل به هوش ایمانی خودش ایجاد کند و این انگیزه در او پیدا شود در اتصال به عالم قدس، می تواند در مواجهه با هوش مصنوعی مدرن آن را مسخر خود کند و تفوق پیدا کند و آرام آرام کارآمدی و ساختار های او را تغییر دهد و هوش جدیدی بسازد.

این فرایند ساده ای نیست که بگوییم همین را می آوریم و استفاده می کنیم در جهت اهدافمان. تا تغییرش ندهید، امکان استفاده از آن در جهت خودتان فراهم نمی شود. این تغییر هم تابع یک فرایند پیچیده است.

منبع

برشی از سخنرانی آیت الله سید محمد مهدی میرباقری با عنوان فرایند تسلط بر هوش مصنوعی و مدیریت آن، ۱۴‌۰۳/۷/۱۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *