پس از اعلام سیاست های جدید تشکیلات بهاییت مبنی بر آشکارسازی و ایجاد جوامع مستحکم بهایی و اعلان نقشه ۲۵ ساله توسط بیت العدل، بهاییت در طلب حمایت ادیان کهنه و منسوخ است و تشکیلات مذکور با جدیت بیشتری در پی اقناع و همراه کردن رهبران ادیان برای همراهی با اهدافش است.
هفتم اردیبهشت ماه سال جاری “بانی دوگال“ نماینده رسمی و ارشد تشکیلات بهائیت در سازمان ملل متحد، مقالهای را تحت عنوان (فراخوانی به هدف مشترک: رهبری مذهبی در عصر گذار) در سایت «جامعه جهانی بهائی» منتشر کرد.
وی به بهانه تلاقی تعدادی از اعیاد ادیان و آیینهای مختلف جهان در یک روز، به قسمت هایی از محتوای نامه بیت العدل، در سال ۲۰۰۲ میلادی، که خطاب به رهبران ادیان منتشر شده بود، اشاره کرد.
بانی دوگال با اشاره به فروپاشی نظم نوین جهانی در شرایط کنونی، مدعی شد که برای حل و فصل مشکلات و چالش های جهانی باید از ابزار اخلاق، فضیلات و ارزش ها استفاده کرد. وی ادیان بزرگ را دارای قدرت متحد کردن جوامع بشری و تجربیات با ارزشی دانست که ایفای نقش رهبران دینی برای رسیدن به اهداف مشترک در آن حیاتی است.
اظهارات بانی دوگال در مقاله مذکور روشن می سازد که تشکیلات بهایی به دنبال جلب حمایت و کمک رهبران ادیان برای پیشبرد اهداف تشکیلات است و در این مسیر به جذب افراد و ساخت جوامع متحد بهایی می اندیشد که زمینه ساز تشکیل حکومت جهانی با محوریت بهاییت است.
تشکیلات بهایی که در مرحله گذار از عصر تکوین به عصر ذهبی است، برای خیز بلند و عبور از این مرحله پس از نفوذ گسترده در سازمان ملل و دیگر مجامع بینالمللی در تلاش برای جلب نظر رهبران ادیان و آیینهایی پر جمعیت است و در این مسیر از عناوینی مانند «همکاری ها برای پیشبرد صلح جهانی»، «حل بحرانهای بینالملی»، «اتحاد جوامع بشری» و «گفتگوهای بین ادیانی» بهره می برد.
نکته حائز اهمیت در این مقاله و نامه بیت العدل در سال ۲۰۰۲ این است که چه کسی به رهبران دینی و مذهبی جهان چنین نسخهای را تجویز میکنند؟
فرقهای که سابقه تاریکی در تاریخ کوتاه پیدایش، تاکنون داشته و هنوز هم نتوانسته نزد اندیشمندان و اذهان مردم حتّی دین بودن ادعایش را ثابت کند، اکنون به کمک نهادهای استکباری و صهیونیستی و با اعمال نفوذ در مجامع بین المللی، برای ادیان و جوامع بشری نسخه راه نجات و اتحاد ارائه میدهد!
نکته مهمتر این است، فرقه ای که خود را دین کامل الهی دانسته و ادیان پیشین را منسوخ و کهنه میداند چرا اکنون از همان ادیان منسوخ درخواست حمایت میکند؟ چرا رهبران همان ادیان، تجربیات و قدرت اتحاد بین جوامع پیچیده بشری را دارند اما رهبران بهائیت تا کنون چنین توانی را ندارند؟
حقیقت اینست که تشکیلات بهائیت به دلیل عدم دارا بودن گفتمانی الهی و معنویت حقیقی نشأت گرفته از منبع وحیانی، نمیتواند در بین مردم از مقبولیت لازم برخوردار باشد و از طرفی پیشینهی فرقه با ساختاری تمرکزگرا، تنها اتحادی را میپذیرد که مدّ نظر بهائیت است، یعنی اتحاد برای تحقّق بیچون و چرای دستورات تشکیلات بهاییت، آن هم در سطح جهانی!.